« اصل رضای حق است | همسر دوست داشتنی » |
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند...
نوشته شده توسطحوزه علمیه باقرالعلوم (ع) 21ام مرداد, 1396
? شخصی بنام “اودی” میگوید: قبل از سال ۳۰۰ ه.ق در مکه مشغول طواف خانه خدا بودم. در دورِ هفتم، دیدم عده ای از حاجیان گِرد جوانی زیبا و با شُکوه حلقه زده اند. نزدیکتر رفتم. سخنانش را شنیدم. چه زیبا سخن میگفت… خواستم جلو بروم که سیل جمعیت مرا کنار میزد.
? از یکی پرسیدم او کیست؟ گفت فرزند رسول خدا که هر سال، برای گفتگو با خواص شیعیان ظاهر میشود. خود را به هر زحمتی به او رساندم. گفتم آقاجان هدایتم کنید و ایشان مُشتی سنگ ریزه به من داد و برگشتم. شخصی پرسید چه گرفتی؟ گفتم مُشتی سنگ ریزه اما وقتی دستم را گشودم دیدم شمش طلاست…
? دوباره با عجله نزدشان رفتم. تا مرا دیدند فرمودند: آیا برایت اتمام حجت شد؟ حقیقت را دیدی؟ نابینائیت رفع شد؟ مرا شناختی؟ گفتم نه بخدا قسم. فرمود: من مهدی هستم. من قائم زمان هستم که زمین را پس از آنکه پر از ظلم شود، پر از عدل و داد میکنم…..
?بحارالانوار ج۵۲ ص۱؛ غیبة طوسی ص۲۵۳
فرم در حال بارگذاری ...