تغییر آدرس وبلاگ

نوشته شده توسطحوزه علمیه باقرالعلوم (ع)

با سلام و احترام

 

بدینوسیله به اطلاع می رساند :

 

وبلاگ حوزه علمیه باقرالعلوم علیه السلام به آدرس ذیل تغییر یافت :

 

http://Bagherolum-ghods.kowsarblog.ir

 

خواهشمندیم برای استفاده از مطالب وبلاگ مدرسه علمیه به

 

آدرس جدیدمراجعه کنید.

 

با تشکر

حضور طلاب حوزه علمیه باقرالعلوم در نشست تخصصی طلبه و فضای مجازی

نوشته شده توسطحوزه علمیه باقرالعلوم (ع) 21ام اردیبهشت, 1396

سومین نشست تخصصی طلبه و فضای مجازی در مرکز مدیریت حوزه علمیه خواهران استان تهران برگزار شد.

طلاب حوزه علمیه حضرت باقرالعلوم علیه السلام در این نشست حضور داشتند.

موضوع بحث این جلسه در رابطه با سواد رسانه ای و نرم افزار های جدید و نحوه استفاده کاربران از ان بود.

دومین نشست بصیرتی سیاسی حوزه علمیه باقرالعلوم به منظور اگاهی از اوضاع کنونی کشور پیرامون انتخابات پیش رو در سالن اجتماعات حوزه برگزار شد.

نوشته شده توسطحوزه علمیه باقرالعلوم (ع) 21ام اردیبهشت, 1396

دومین نشست بصیرتی سیاسی حوزه علمیه باقرالعلوم به منظور اگاهی از اوضاع کنونی کشور پیرامون انتخابات پیش رو در سالن اجتماعات حوزه برگزار شد.

سخنران اول جلسه سرکار خانم بنت الهدی جهان تیغ به تشریح اوضاع سیاسی کشور از سال 1361 تا کنون پرداخت و اینکه دشمنان قسم خورده کشور تا بر اندازی کامل نظام دست بردار نیستند و شاهد مثال سخنانشان  قرار داد ننگین برجام و سند 2030   میباشد.

سخنران دوم جلسه، یکی دیگر از هادیان سیاسی،  سرکار خانم غلامی

به تشریح بیشتر قرارداد 2030 پرداخت و اینکه چگونه میتوان به مردم عزیزی که بر سر دو راهی مانده اند راه درست را نشان داد  و برای سخنرانی سیاسی چگونه شروع کرد .

خانم غلامی با اشاره به توهین به ساحت مقدس امام رضا توسط ستاد یکی از کاندید ها اشاره کرد که نباید اجازه دهیم که هرکس از راه میرسد به مقدسات شیعه توهین کند و وظیفه ی طلاب در این شرایط روشنگری برای عموم مردم می باشد.

 

حوزه علمیه باقرالعلوم همزمان با اعیاد شعبیانیه از تمامی اساتید و کادر محترم حوزه تقدیر به عمل اورد

نوشته شده توسطحوزه علمیه باقرالعلوم (ع) 12ام اردیبهشت, 1396

حوزه علمیه باقرالعلوم همزمان با اعیاد شعبیانیه از تمامی اساتید و کادر محترم حوزه تقدیر به عمل اورد.

این مراسم با قرایت قران اغاز شد و با مولودی خوانی سرکار خانم صبوری ادامه یافت وسپس سرکار خانم تبرایی طلبه ی اهل قلم حوزه در قالب طنز نقدی بر عملکرد حوزه و حوزویان زد.

سپس هدایایی به اساتید و کارکنان به جهت تقدیر و تشکر از زحمات انان داده شد. و از دو تن از طلاب که به المپیاد کشوری راه یافته بودند ( سرکار خانم اسدی , سرکار خانم محمدی ) تجلیلی به عمل امد.

و در اخر از طلاب و مهمان ها با شیرینی و شربت و کیک خانگی پذیرایی شد و همگی بر سر خوان پر برکت اقا اباعبدالله و قمر منیر بنی هاشم و امام سجاد مهمان شدند و با خواند نماز جماعت مراسم را به پایان رساندند.

لحظه های خوشمزه ی طلبگی

نوشته شده توسطحوزه علمیه باقرالعلوم (ع) 11ام اردیبهشت, 1396

همزمان با اعیاد شعبانیه و میلاد سه تن از اختران تابناک عالم بشریت حضرت اباعبدالله (ع) ، قمر منیر بنی هاشم و سید ساجدین حضرت زین العابدین و همچنین روز معلم طلاب حوزه علمیه با ذوق و سلیقه جشنی را به پا کرده و از مهمان ها پذیرایی گرمی کردند.

و لحظه های شاد و خوشی را رقم زدند.

در ششم اردیبهشت ماه سال جاری حوزه علمیه باقرالعلوم مجری برنامه پویش سلامت بیمه تکمیلی طلاب شد.

نوشته شده توسطحوزه علمیه باقرالعلوم (ع) 6ام اردیبهشت, 1396

در ششم اردیبهشت ماه سال جاری حوزه علمیه باقرالعلوم مجری برنامه پویش سلامت بیمه تکمیلی طلاب شد.

در این روز کادر پزشکی از طلاب حوزه های علمیه ی باقرالعلوم (شهرقدس) ، ریحانه النبی (ملارد) ، کوثر (صفادشت)  تست سلامت گرفتن.

و از طلاب ازمایش خون و ادرار گرفته شده و  قد و وزن و فشار انها چک شد.

 

برگزاری پویش سلامت در حوزه علمیه باقرالعلوم

نوشته شده توسطحوزه علمیه باقرالعلوم (ع) 6ام اردیبهشت, 1396

سلامتی در اسلام مفهوم وسیع و فراگیری دارد و فقط به سلامتی جسم محدود نمی گردد . بلکه سلامتی در دنیا و آخرت مورد توجه می باشد .

مسلمان باید در به دست آوردن هر دو سلامت کوشا باشد. در سلامتی دنیا باید در پی به دست آوردن آسایش و آرامش و سلامتی جسم و روح باشد و در سلامتی آخرت در پی رحمت و بخشش الهی بوده و به دنبال به دست آوردن پاداش مناسب باشد. به بیان دیگر با وجود سلامتی دنیوی که زکات آن تلاش در راه اطاعت خداوند است ، سلامت اخروی نیز تأمین می گردد .

پس می توان گفت در دین اسلام سلامتی انسان از اهمیت والایی برخوردار است .و تمامی دستورات دین نیز برای حفظ سلامتی می باشد. سلامتی بدن شرط اول سعادت و خوشبختی انسان است .

انسان در این جهان فقط با وجود سلامتی می تواند لذت زیستن را درک کند به تعبیر قرآن بشر با تندرستی می تواند از سهم دنیوی خود بهره مند گردد . اما در روایات از سلامتی به عنوان نعمتی مخفی یاد شده که انسان تا زمان برخورداری از این نعمت ، ارزش آن را نمی داند و تنها زمانی به ارزش آن پی می برد که سلامتی خود را از دست بدهد .

برد بصیرتی حوزه علمیه باقرالعلوم ( معیارهاى گزینش اصلح در نامه 53 نهج البلاغه)

نوشته شده توسطحوزه علمیه باقرالعلوم (ع) 6ام اردیبهشت, 1396

برد بصیرتی حوزه علمیه باقرالعلوم

 معیارهاى گزینش اصلح در نامه 53 نهج البلاغه

 بررسى ابعاد مختلف و مۆلفه‏هاى تشكیل دهنده «صلاحیت و شایستگى» به عنوان معیار اصلى و محورى گزینش نیروى انسانى براى مقام هاى مختلف اجتماعى را، با تكیه بر نگرش و دیدگاه توحیدى یكى از الگوهاى خطاناپذیر رهبرى و مدیریت الهى؛ یعنى حضرت على(علیه السلام)، در محدوده نامه 53 نهج ‏البلاغه پیگیرى مى‏كنیم.

الف) معیارهاى مثبت

1. قدرت تفكر و نفوذ اجتماعى؛ در حالیكه تو بهترین جانشین را از میان مردم به جاى آنها (طاغوتیان) خواهى یافت؛ از كسانى كه از نظر فكر و نفوذ اجتماعى كمتر از آنها نیستند و بار گناهان آنها را بر دوش ندارند. ( فراز15)

2. صراحت بیشتر در اظهار حق؛ سپس (از میان آنان) افرادى را كه در گفتن حق از همه صریحترند مقدم دار.

3. كمتر كمك كردن به زمامدار در آنچه خدا دوست ندارد؛ و افرادى كه در مساعدت و همراهى نسبت به آنچه خداوند براى اولیایش دوست نمى‏دارد، به تو كمتر كمك مى‏كنند. (فراز 18) انتخابات

4ـ ورع و صدق و راستى؛ به اهل ورع و صدق و راستى بپیوند. (فراز 19)

5. نیكوكارى؛ پس كارهایت را به نیكوكارترین آنها بسپار. (فراز 52)

6. جامعیت در صفات پسندیده اخلاقى؛ و نامه‏هاى سرى و نقشه‏ها و طرحهاى مخفى خود را در اختیار كسى بگذار كه در همه خوهاى پسندیده از دیگران جامعتر باشد. (فراز 52)

7. خوش سابقه‏تر بودن نزد مردم؛ پس بر كسانى اعتماد كن كه در میان مردم خوش سابقه‏ترند. (فراز 53)

8. شهرت به امانتدارى؛ و به امانتدارى در میان مردم معروفترند. (فراز 53)

ب) معیارهاى منفى

1. سابقه مسئولیت در دستگاه طاغوت (یارى گناهكاران و دوستى با ستمگران)؛ «بدترین وزیر و معاون براى تو كسى است كه وزیر و معاون زمامدارانِ بد و اشرار پیش از تو بوده‏اند… آنان همكار گناهكاران و برادر ستمكارانند». (فراز 17)

2. گناه و معصیت؛ «كسانى كه در انجام كارهاى حرام با گناهكاران و اشرار شریك و یار بوده‏اند نباید محرم اسرار تو باشند». (فراز 17)

3. سركشى و عدم ظرفیت روحى؛ «(برگزین) از میان كسانى كه موقعیت و مقام، آنان را مست و مغرور نسازد تا در حضور بزرگان و سران، نسبت به تو مخالفت و گستاخى كنند». (فراز 52) براى گزینش، یك معیار اساسى و كلى وجود دارد كه از آن با عنوان «شایستگى» یا «صلاحیت» یاد مى‏شود و همه معیارهاى جزئى از آن منشعب مى‏گردد

4. كوتاهى در امور ذیل به سبب غفلت و فراموشى؛ و در اثر غفلت، كوتاهى ننماید در: الف) رساندن نامه‏هاى كارگزاران زمامدار به او (فراز 52) ب) دادن پاسخ شایسته از طرف زمامدار به نامه‏هاى كارگزاران وى (فراز 52)

5. سست بستن قراردادها؛ باید قراردادهایى كه براى تو تنظیم مى‏كند سست و آسیب‏پذیر نباشد. (فراز 52)

6. ناتوانى در حل و فصل قراردادهاى مسأله‏دار؛ و از یافتن راه حل براى قراردادى كه به زیان تواست، عاجز نباشد. (فراز 52)

7. جهل نسبت به جایگاه و مرتبه خویش و دیگران؛ و نسبت به ارزش و منزلت خویش در كارها ناآگاه و بى‏اطلاع نباشد. كه شخص ناآگاه از منزلت خویش، از ارزش و جایگاه دیگران ناآگاهتر خواهد بود. (فراز 52)

8. ظاهرسازى و تظاهر به خوش خدمتى؛ سپس در انتخاب آنان هرگز به فراست و خوش‏بینى و خوش گمانى خود تكیه مكن، چرا كه مردان زرنگ طریقه جلب‏نظر و خوش‏بینى زمامداران را با ظاهرسازى و تظاهر به خوش خدمتى خوب مى‏دانند، در حالى كه در پشت این ظاهر جالب هیچ‏گونه امانتدارى و خیرخواهى وجود ندارد. (فراز 53)

9. مغلوب بزرگى كارها شدن؛ باید براى هر بخشى از كارهایت رئیسى انتخاب كنى كه كارهاى مهم وى را مغلوب و درمانده نسازد. (فراز 54)

10. پریشان شدن از فراوانى كار؛ و كثرت كارها او را پریشان و خسته نكند. (فراز 54)

جلسه سیاسی پیرامون بصیرت افزایی طلاب، توسط سرکار خانم دهقان در سالن اجتماعات حوزه علمیه باقرالعلوم برگزار شد.

نوشته شده توسطحوزه علمیه باقرالعلوم (ع) 6ام اردیبهشت, 1396

جلسه سیاسی پیرامون بصیرت افزایی طلاب، توسط سرکار خانم دهقان در سالن اجتماعات حوزه علمیه باقرالعلوم برگزار شد.

در این جلسه استاد گرامی به ابعاد مختلف سیاست و انتخابات پرداخت و با توجه به سخنان مقام معظم رهبری  ويژگي هاي اصلح را اين چنين بيان فرمودند :

ـ ارزش گرا در رفتار و گفتار : يک مسئول بايد سعي کند در رفتار و گفتار خود ارزش ها را ملاک عمل قرار دهد.

ـ رعايت پيمان در همه حال با تمام افراد : وفاداري به پيمان ها باعث جلب اعتماد مردم و عمل به دستور شرع مقدس است.

ـ تدبير در اداره ي امور : يک مسئول بايد سعي کند در امور خود تدبير نمايد تا با سامان دادن به امور به اهداف تعيين شده دست يابد.

ـ سرعت در عمل : يک مسئول بايد سعي کند تا در عمل خود سرعت داشته تا ازفرصت ها استفاده ي لازم را ببرد.

ـ درست عمل کردن : يک مسئول بايد سعي کند مسئوليت محوله ي خود را به درستي انجام داده و خود را از هر گونه ضعف و کاستي نگه دارد.

ـ اثرگذاري با عمل : يک مسئول بايد سعي کند به گونه اي عمل کند که ديگران از او تاثير بپذيرند و به حرف اکتفا نکند.

ـ صداقت در عمل و گفتار با خودي ها : مسئول بايد به افراد خودي از روي صداقت و صراحت برخورد نمايد.

ـ حضور فيزيکي در امور : يک مسئول بايد خود عملاً در جريان امور قرار بگيرد و از نزديک با مسائل آشنا باشد.

ـ سياست با دشمنان : يک مسئول بايد با افراد غير خودي و دشمنان با سياست رفتار کرده و از حماقت دوري کند.

ـ مدارا با افراد در موارد لازم : يک مسئول بايد سعي کند در مواردي که لازم مي آيد با افراد مدارا نمايد زيرا در غير اين صورت نمي تواند مشارکت داشته و کارها را به سامان برساند.

ـ محکم کردن ارتباط با خداوند متعال : مسئول بايد در عين قاطعيت در عمل، بر خداوند متعال توکل و تضرع داشته باشد.

ـ استفاده از نيروهاي مادي و معنوي در مبارزات : يک مسئول بايد سعي کند در مبارزات خود از تمام نيروها از مادي و معنوي بهره گيري کرده تا بتواند بر دشمن فائق آيد.

ـ دوري از ترس و ترديد در مبارزات : يک مسئول بايد سعي کند در مبارزات خود ترديد نکرده ترس را از خود دور نمايد.

ـ پناه گاه نيروهاي خود در سختي ها : يک مسئول بايد سعي کند در سختي هايي که پيش مي آيد پناه گاهي براي نيروهاي خود باشد تا به اين وسيله آنها نيز مقاوم گشته و به وظايف خود به خوبي عمل نمايند.

ـ الگو بودن در کارها : مسئول بايد در تمام کارها براي نيروها و زيردستان خود به عنوان يک الگو مطرح باشد.

ـ شاداب بودن : مسئول بايد در تعملات و برخوردهاي اجتماعي خود شاداب بوده و از خمودگي دوري گزيند.

ـ وجود محبت و اعتقاد در بين مردم : مسئول بايد به گونه اي عمل نمايد که مردم دوست دار او بوده و به او اعتقاد داشته باشند تا هميشه از پشتوانه ي مردمي برخوردار باشد.

ـ اداي حق زيردستان : يک مسئول بايد سعي کند حقوق زير دستان خود را ادا کرده و اين کار را بر خود وظيفه شرعي و الهي بداند.

ـ جهت دار عمل کردن : يک مسئول بايد سعي کند به تمام اعمال و رفتار و گفتار خود جهت الهي بدهد و بايد قيامش قيام الله باشد.

ـ محور وحدت بودن : يک مسئول بايد سعي کند از هر گونه گرايش به جناح يا گروه خاصي دور بوده و محور وحدت ديگران قرار گيرد.

ـ برنامه ريزي در انجام امور : يک مسئول بايد سعي کند در انجام امور خود برنامه ريزي داشته و از هر گونه هرج و مرج جلوگيري نمايد، تا بتواند به اهداف تعيين شده دست يابد.

ـ حراست از انحراف برنامه ها : يک مسئول بايد سعي کند بر برنامه هاي انجام شده براي دستيابي به اهداف تعيين شده نظارت و کنترل داشته باشد تا به موقع از هر گونه انحرافي جلوگيري نمايد.

ـ روحيه ي سازندگي : يک مسئول بايد سعي کند روحيه ي سازندگي را در خود هر چه بيشتر پرورش داده تا هر روز پيشرفت کرده و موفقيت هاي بيشتري کسب نمايد.

ـ تداوم در انجام برنامه ها : مسئول بايد در انجام برنامه هايش تداوم داشته باشد زيرا کار مقطعي اگر چه با ارزش باشد کارايي نخواهد داشت.

ـ داشتن علم و دانش و تخصص : يک مسئول بايد سعي کند نسبت به مسئوليتي که به او محول مي شود، علم و آگاهي لازم را داشته باشد. تا کارها را به صورت تخصصي به انجام رساند.

ـ روحيه ي خدمتگذاري : مسئول بايد داراي روحيه خدمتگذاري بوده و خود را وقف مردم کند و اين بايد شعار هميشه ي مسئولين باشد.

جهاد سیاسی از نظر مقام معظم رهبری

نوشته شده توسطحوزه علمیه باقرالعلوم (ع) 6ام اردیبهشت, 1396

در یک جامعه زنده همه موظفند به تلاش سیاسی و البته تلاش سیاسی غیر از سیاست زدگی و سیاست بازی است.

تلاش سیاسی یعنی آگاه شدن از جریان کنونی جامعه و خطراتی که آن را تهدید می کند، مشخص کردن جبهه دوست و جبهه دشمن و گرفتن موضع مناسب در قبال آنها.

ایشان یادآور می شوند که جهت گیری فرهنگ سیاسی مشارکتی و اقدام به فعالیت سیاسی حتماً علیه دولت و مسئولان و نظام نیست، فعالیت سیاسی با بد گفتن، فحاشی و اهانت به این و آن حاصل نمی شود؛ این [شیوه] نوعی تقلب و سیاسی کاری است.

با این تذکر اخلاق در متن فرهنگ سیاسی مشارکتی از نوع اسلامی جایگاه والایی پیدا می کند که در تضاد با فرهنگ مشارکتی سکولار قرار دارد.

رهبر معظم انقلاب قدرت واقعی را نهفته در فرهنگ سیاسی مشارکتی با توجه به ابعاد معرفتی، گرایشی و عملی آن می دانند:

قدرت واقعی، عبارت است از قدرت ملتی که؛

اولا؛ آگاه باشد پیرامون او چه می گذرد.

ثانیاً؛ به حق و راه خود ایمان داشته باشد.

ثالثاً: تصمیم بگیرد که این راه را ادامه دهد.

اگر ملتی این سه خصوصیت را داشت، هیچ قدرتی در دنیا از او قوی تر نیست.

جهاد اقتصادی از دیدگاه ایت الله خامنه ای

نوشته شده توسطحوزه علمیه باقرالعلوم (ع) 6ام اردیبهشت, 1396

  اقتصاد مقاومتی یعنی ما اگر به نیروی داخلی، به ابتکار جوانها، به فعّالیّت ذهنها و بازوها در داخل، تکیه کنیم و اعتماد کنیم، از فخر و منّت دشمنان خارجی، خودمان را رها خواهیم کرد؛ راه درست این است.

معنای اقتصاد مقاومتی این است که ما نگاه کنیم، ظرفیّتهای بی‌پایانی را که در داخل هست جستجو کنیم، شناسایی کنیم، با برنامه‌ریزی درست و صحیح این ظرفیّتها را فعّال کنیم، این استعدادها به کار گرفته بشوند.

من یکی دو روز پیش گفتم در یک دیداری؛ ۱۱ هرجایی که ما به ابتکار و استعداد جوانانمان تکیه کردیم، آنجا ناگهان مثل چشمه‌ای جوشید، شکوفا شد؛ در قضایای مربوط به مسائل هسته‌ای، در قضایای مربوط به مسائل دارویی، در درمانهای گوناگون، در سلّولهای بنیادی، در نانو، در این برنامه‌های صنعتیِ دفاعی، هرجایی ما سرمایه‌گذاری کردیم‌ و به این نیروی جوان و علاقه‌مند و مؤمن و بااخلاص داخلی تکیه کردیم و به او ارج نهادیم، کارمان پیش رفت؛ خب، به این برسیم. مسائل اقتصادی هم همین‌جور است؛ ظرفیّتهای اقتصادی باید فعّال بشود؛ این راه پیشرفت کشور است.

آن‌وقت کشور، هم از لحاط مادّی و اقتصادی، هم از لحاظ اعتبار بین‌المللی، هم از لحاظ عزّت ملّی و اعتمادبه‌نفس ملّت ایران، و هم از لحاظ معنوی و اخلاقی و روحی پیشرفت خواهد کرد. این راهی است که امیرالمؤمنین در مقابل ما قرار داده است.

۴ /آذر/ ۱۳۹۴رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار فرماندهان بسیج

جهاد علمی از نظر حضرت اقا

نوشته شده توسطحوزه علمیه باقرالعلوم (ع) 6ام اردیبهشت, 1396

اسلام دين «علم» و «پايبندى به ارزشهاى معنوى» است؛ امروز كتابخوانى و علم‏ آموزى، نه تنها يك وظيفه ‏ى ملى، كه يك واجب دينى است؛ در جامعه‏ ى اسلامى، كتابخوانى بايد همگانى و فراگير شود؛ فرآيند كمال بشرى به وسيله‏ ى كتاب تحقق lمي ‏يابد؛ كتاب، دروازه اى به سوى جهان گسترده‏ ى دانش و معرفت است.

جوانها باید به علم بپردازند. بارها من گفته‌ام، باز هم تکرار میکنم: اقتدار حقیقى یک ملت در گرو علم است. علم است که بقیه‌ى منابع و مایه‌هاى اقتدار را به کشور ارزانى میدارد. از علم غفلت نکنید؛ چه دانش‌آموزتان، چه دانشجوتان؛ در هر رتبه‌اى که هستید.

مسئله‌ى علم، مسئله‌ى تحقیق، مسئله‌ى مهمى است در کنار انگیزه‌ى دینى. دین خیلى باارزش است. دین فقط براى آباد کردن آخرت نیست، دین دنیاى شما را هم آباد میکند. دین به شما شور و نشاط و طراوت و تازگى میبخشد. دین به شما این روحیه را میدهد که در مقابل چشمتان همه‌ى این قدرتهاى مادى کوچک بشوند، حقیر بشوند، تهدید آنها اثر نکند، کار آنها اثر نکند. بدانید پیروزى با شماست، نصرت الهى با شماست. همین ابرقدرتهاى تهدید کننده - حالا دنباله‌هاى داخلى‌شان که جاى خود دارند - و مراکز قدرت استکبارى و تهدیدها، چاره‌اى جز عقب‌نشینى در مقابل یک ملت مقتدر و باایمان ندارند.

به خداى متعال اعتماد داشته باشید، حسن ظن داشته باشید. اینى که خدا با تأکید میفرماید: «و لینصرنّ اللَّه من ینصره انّ اللَّه لقوىّ عزیز»؛ بى‌شک، بدون تردید خداى متعال آن کسانى را که دین او را و اهداف او را یارى کنند، یارى خواهد کرد، این سخن راستى است، این وعده‌ى صادقى است. به این اعتماد کنید. با اقتدار، با عزم کافى، با تهذیب نفس، با خودسازى - هم خودسازى علمى و هم خودسازى اخلاقى - پیش بروید.

 نمی دانم چرا مردم کشورمن دم ازجنگ می زنن ولی نسبت به پیشرفتهای علمی اعتنایی ندارن … نمی دانم چرا مردم کشور من راه ولایت را در سلاح بردن می بینند ،نه در سلاح ساختن …

جهاد فرهنگی از دیدگاه مقام معظم رهبری

نوشته شده توسطحوزه علمیه باقرالعلوم (ع) 6ام اردیبهشت, 1396

- مبارزه براى استقلال فرهنگى، از همه‌ى انواع استقلال‏ها سخت‌تر است.

- من یک وقت گفتم دشمنان «شبیخون فرهنگى» مى‌زنند. این ادعا راست است و خدا مى‌داند که راست است. بعضى نمى‌فهمند؛ یعنى صحنه را نمى‌بینند. کسى که صحنه را مى‌بیند، ملتفت است که دشمن چه‌کار مى‌کند و مى‌فهمد که شبیخون است، و چه شبیخونى هم هست!

- اگر دشمن با امواج خبرى وارد کشور ما شود؛ با رادیوهایش وارد کشور ما شود و حرفهایش را وارد کشور ما کند و در ذهن ملت این‌طور وارد کند که «مبارزه خوب نیست؛ دفاع از اسلام فایده‌اى ندارد؛ ایستادگى در مقابل دشمن ثمرى ندارد؛ هر چه زحمت بکشید و مبارزه کنید، ضرر کرده‌اید» آیا باز هم در مملکت ایران، مبارزه‌اى علیه دشمنان اسلام باقى خواهد بود؟! معلوم است که نه!

-خیلى از مسلمانان در دنیا هستند که با امریکا و دشمنان اسلام مبارزه نمى‌کنند. خیلى ملت‏ها هستند که قرآن هم مى‌خوانند، نماز هم مى‌خوانند، عبادت هم مى‌کنند، اما با دشمن اسلام مبارزه نمى‌کنند که هیچ، با آنها دوستى هم مى‌کنند!

- اگر دشمن بتواند ملت ما را به ملتى که اعتقادى به مبارزه ندارد، امیدى به پیروزى ندارد، زهدى نسبت به جلوه‌هاى شهوانى و مادى ندارد، تبدیل کند، پیروز شده‌است. این‌جاست که مبارزه‌ى فرهنگى، مبارزه‌اى واجب‌تر از واجب مى‌شود.

بیانات در جمع کارکنان سازمان صدا و سیما 28/02/1383

جهاد تشکیل خانواده و فرزند اوری

نوشته شده توسطحوزه علمیه باقرالعلوم (ع) 6ام اردیبهشت, 1396

ما باید به رقم جمعیتی صد و پنجاه میلیون و دویست میلیون برسیم من این را همین جا عرض بکنم؛ جمعیت جوان و بانشاط و تحصیل کرده و باسواد کشور، امروز یکی از عامل های مهم پیشرفت کشور است. در همین آمارهایی که داده می شود، نقش جوان های تحصیل کرده و آگاه و پرنشاط و پرنیرو را می بینید. ما باید در سیاست تحدید نسل تجدیدنظر کنیم. سیاست تحدید نسل در یک برهه ای از زمان درست بود؛ یک اهدافی هم برایش معین کردند.

آنطوری که افراد متخصص و عالم و کارشناسان علمی این قسمت تحقیق و بررسی کردند و گزارش دادند، ما در سال ۷۱ به همان مقاصدی که از تحدید نسل وجود داشت، رسیدیم. از سال ۷۱ به این طرف، باید سیاست را تغییر می دادیم؛ خطا کردیم، تغییر ندادیم. امروز باید این خطا را جبران کنیم. کشور باید نگذارد که غلبه ی نسل جوان و نمای زیبای جوانی در کشور از بین برود؛ و از بین خواهد رفت اگر به همین ترتیب پیش برویم؛ آنطوری که کارشناسها بررسی علمی و دقیق کردند. اینها خطابیات نیست؛ اینها کارهای علمی و دقیقِ کارشناسی شده است.

اگر چنانچه با همین وضع پیش برویم، تا چند سال دیگر نسل جوان ما کم خواهد شد – که امروز قاعده ی جمعیتی ما جوان است – و بتدریج دچار پیری خواهیم شد؛ بعد از گذشت چند سال، جمعیت کشور هم کاهش پیدا خواهد کرد؛ چون پیری جمعیت با کاهش زاد و ولد همراه است.

یک زمانی را مشخص کردند و به من نشان دادند، که در آن زمان، ما از جمعیت فعلی مان کمتر جمعیت خواهیم داشت. اینها چیزهای خطرناکی است؛ اینها را بایستی مسئولین کشور بجد نگاه کنند و دنبال کنند. در این سیاست تحدید نسل حتماً بایستی تجدید نظر شود و کار درستی باید انجام بگیرد. این مسئله ی افزایش نسل و اینها جزو مباحث مهمی است که واقعاً همه ی مسئولین کشور – نه فقط مسئولین اداری – روحانیون، کسانی که منبرهای تبلیغی دارند، باید در جامعه درباره ی آن فرهنگ سازی کنند؛ از این حالتی که امروز وجود دارد – یک بچه، دو بچه – باید کشور را خارج کنند.

رقم صد و پنجاه میلیون و دویست میلیون را اول امام گفتند – و درست هم هست – ما باید به آن رقمها برسیم.

بیانات در دیدار کارگزاران نظام 3 / 5 /90.

حضور طلاب حوزه علمیه باقرالعلوم در مساجد جهت پذیرش و جذب علاقه مندان به دروس طلبگی

نوشته شده توسطحوزه علمیه باقرالعلوم (ع) 6ام اردیبهشت, 1396

حضور طلاب حوزه علمیه باقرالعلوم در مساجد جهت پذیرش و جذب علاقه مندان به دروس طلبگی

در ایام بیض مبلغان حوزه علمیه باقرالعلوم علیه السلام در چهار مسجد سطح شهر که پذیرای معتکفین بودند ، حضور یافتند و معتکفین را به حوزه و درس دین اموزی تشویق کردند.

 

طلاب حوزه علمیه باقرالعلوم (ع) در ایام اعتکاف میزبان معتکفین مسجد مقدس الزهرا شهرستان قدس شدند

نوشته شده توسطحوزه علمیه باقرالعلوم (ع) 25ام فروردین, 1396

بسم الله الرحمن الرحیم

به حول قوه ی الهی طلاب حوزه علمیه باقرالعلوم (ع) در ایام اعتکاف میزبان معتکفین مسجد مقدس الزهرا شهرستان قدس شدند.

مبلغین فعال حوزه علمیه باقرالعلوم با مدیریت و برنامه ای حساب شده برای تک تک معتکفین لحظاتی ناب را رقم زدند.

از جمله کار های مبلغان خادم که با مدیریتی حساب شده به انجام رسید و هر لحظه ی اعتکاف را پربار کرد شامل برنامه های احکام گویی در ساعات نماز جماعت، دعا خوانی همگانی، نماز قضا خوانی همگانی، استغاثه به امام زمان همگانی، ارتباط گیری و توسل همگانی  به امام رضا و حرم مطهرشان، روضه خوانی، مناجات خوانی، پاسخگویی به سوالات شرعی معتکفین، ختم قران همگانی، نماز شب و ماه رجب خوانی همگانی، پذیرایی عالی در ساعات افطار و سحر و… بود.

در ابتدای هر روز بعد از خوردن سحری و خواندن نماز جماعت دعای عهد و ال یاسین به صورت همگانی خوانده میشد و پس از استراحتی سخنران هایی که از اساتید حوزوی بودند ( سرکار خانم یوسفی، سرکار خانم غلامی؛ سرکار خانم سیاوشی، حجت الاسلام و المسلمین اقای محرابی ) مجلس رو به فیض میرساندند.

پس از سخنرانی نماز جماعت برگزار میشد و به احکام گویی و پرسش و پاسخ فقهی گزرانده میشد , سپس دعا هایی همچون زیارت امین الله، حدیث کسا، زیارت عاشورا و… ی همگانی خوانده میشد.

پس از استراحتی نماز قضای همگانی خوانده شده و به ختم قران و توسل به حضرات معصومین پرداخته و تا نماز مغرب معتکفین مشغول ذکر گویی و قران خوانی و نیایش می گذشت.

و پس از  نماز مغرب و عشا و سخنرانی امام جماعت به پذاریی از معتکفین پرداخته و پس از میل کردن افطار و شام ، معتکفین مراسم مناجات و روضه خوانی توسط ذاکرین اهل بیت سرکار خانم احمدیان و خانم استارکی را داشتند و پس از ان به نماز شب خوانی پرداخته و مناجات های خمسه عشر را نیز تلاوت کرده و در اخرین روز در محضر قاریان حوزوی و غیر حوزوی بوده و اعمال امه داوود را به نحو احسن اجرا کردیم.

باشد که در محضر خداوند و امام زمان رو سفید باشند.

سه روز عاشقی...

نوشته شده توسطحوزه علمیه باقرالعلوم (ع) 25ام فروردین, 1396

دل کندن از خاک

«یا ذا الجلال و الاکرام»!

امروز را عید تطهیر من قرار بده، اي والاترین نگهبان من پس از سه روز دل کندن از خاک و دل سپردن به افلاک!

تویی که میتوانی پیراهنم را از غبار راه بتکانی.

دست‌هایم را بر شاخه‌هاي بلند ابدیّت آویخته‌ام، از همۀ چیز و همه ي کس بریده‌ام، سرنوشتم را به تو سپرده‌ام.

سکوت در چشم‌هایم می‌پیچد و باران بر گونه‌هایم شدیدتر از پیش میزند.

خدایا! مرا به عزّت خویش عزیز گردان.

این منم که در صبحی بی‌خورشید متولد شده‌ام؛ سرشارم گردان از نور.

حس میکنم از نو متولد شده‌ام؛ تنها و رهایم مگذار در این بارشِ سهمگین روزها و شب‌هاي تکراری.

تمام تنم درد می‌ کند، پیله‌هایم را دریده‌ام تا پروانگی‌ام را بال بگیرم در آسمان.

از همه ي بریده‌ام؛ گوشه‌اي و سکوتی و تسبیحی.

سجاده‌ام را رو به خداوندی‌ات گشوده‌ام.

صدای نیایش، دردم را درمان هست و روحم را راحت و رهایی.

سه روز از تمام هیاهوی حوالی گریخته‌ام.

سه روز دستانم را به سفر بارگاهت فرستادم؛ مباد دست‌هایم بی‌اجابت!

سه روز در منزل امن الهی نشستم و دهان نگشودم جز به ذکر و سر نچرخاندم جز به گریبانِ فکر.

بر بهارهای آویخته کبریایی‌ات چشم دوختم و چشم از خاک فرو بستم.

خدایا! من قربانی طغیان خویشم؛ نخواه تا این‌گونه مکدّر که آمده‌ام، با دست‌هایي برآمده از هیچ بازگردم.

از پشت تمام پنجره‌ها، بندگی‌ام را بنگر و رهایم کن از بند تعلقات!

صدایم کن و رهایی‌ام بخش!

«اللّهم اِنّي أَبرءُ الیکَ فی یومی هذا»

آنچنان در خود فرو شکسته‌ام که بیم آوار شدن دارم؛ به تکیه‌گاهِ خداوندی‌ات سخت محتاجم.

سه روز در هوای معنویّت نفس کشیده‌ام؛ نخواه تا مشامم از بوی حسرت پُر شود.

آماده‌ام که بازگردم به هیاهوی اطراف؛ امّا این‌بار با هزار خورشید فروزان در تنم.

نویسنده: حمیده رضایی

سه روز کافی نیست...

نوشته شده توسطحوزه علمیه باقرالعلوم (ع) 25ام فروردین, 1396

ايّام روشنی

بی‌انصاف نباش،

آری!

می‌ دانم میهمان خوبی بوده‌اي برای میزبانت؛ امّا سه روز کافی نیست.

این‌که سه روز در حاشیه نورانیّت «ايّام روشنی» بنشینی و نورانی شوی کافی نیست. باید محکم شوی،

باید هرچه میشود، سلاح برداری و سپر. پایت راکه بگذاری بیرون، می‌بینی که محاصره شده‌اي.

باید تا میتوانی آذوقه و آب برداری.

بیرون، قحطی بیداد میکند!

تشنگی جان خیلی‌ها را به لبشان رسانده، باور کن، چشم و دل سیر، کم پیدا می‌ شود.

باید چراغ برداری. اصلاً باید خودت چراغ شوی؛ آنوقت، دیگر هم جلوی خودت را می‌بینی و هم دیگران را به مقصد می‌رسانی. باور کن، تاریکی بیداد میکند.

چشم، چشم را نمی‌بیند.

دل، دل را نمی‌بیند.

خیلی‌ها شب‌کور شده‌اند و شب‌زده؛امّا برخی‌ها هنوز سوسو می‌ زنند.

تو پرنور باش و وسیع. خلاصه که بی‌انصاف نباش! بیا و همۀ وقت مهمان باش.

خودت که بهتر می‌ دانی این جا کاروانسراست. اگر نبود، که نوبت به تو نمی‌رسید.

همۀ این ها را برای تو گفتم، آری! تو که در وجود منی.

نویسنده: سید حسین ذاکرزاده

خطبه تاریخی حضرت زینب(س) در شام

نوشته شده توسطحوزه علمیه باقرالعلوم (ع) 25ام فروردین, 1396

خطبه تاریخی حضرت زینب(س) در شام

 در مجلس یزید، هنگامى که چشم زینب کبرى(علیها السلام) به سر خونین برادرش امام حسین(علیه السلام) افتاد، با صداى محزونى که دل ها را به وحشت مى انداخت فریاد زد:

«یا حُسَیْناهُ! یا حَبیبَ رَسُولِ اللهِ! یَابْنَ مَکَّهَ وَ مِنى، یَابْنَ فاطِمَهَ الزَّهْراءِ سَیِّدَهَ النِّساءِ، یَابْنَ بِنْتِ الْمُصْطَفى»

؛ (اى حسین اى محبوب رسول خدا، اى پسر مکه و منا، اى پسر فاطمه زهرا، بانوى همه زنان جهان، اى پسر دختر (محمد) مصطفى).

راوى این ماجرا نقل مى کند: به خداسوگند با این نداى زینب(علیها السلام)، تمام کسانى که در مجلس بودند گریستند و در آن حال یزیدساکت بود…!! یزید دستور داد چوب خیزرانش را آوردند و با آن به لب و دندان امام حسین(علیه السلام) مى زد. ابو برزه اسلمى (که از صحابهرسول خدا(صلى اللهعلیه وآله) بود و در آن مجلس حضور داشت) خطاب به یزیدگفت: اى یزید! آیا با چوبدستى ات به دندان حسین فرزند فاطمه مى زنى؟! من به چشم خود دیدم که پیامبر اکرم(صلى اللهعلیه وآله)، لب و دندان حسین(علیه السلام) و برادرش حسن(علیه السلام) را مى بوسید و مى فرمود:

«اَنْتُما سَیِّدا شَبابِ اهْلِ الْجَنَّهِ، فَقَتَلَ اللهُ قاتِلَکُما وَلَعَنَهُ، وَاَعَدَّلَهُ جَهَنَّمَ َوساءَتْ مَصیراً»؛ (شما دو نفر، سرور جوانان اهل بهشتید، خداوند کشنده شما را بکشد و مورد لعن قرار دهد و براى او جهنم را فراهم ساخته و بد جایگاهى است)

یزید خشمگین شد و دستور داد او را از مجلس بیرون کردند. یزید که سرمست از باده غرور بود و گمان مى کرد در کربلا پیروز شده، این اشعار را که سند زنده دیگرى بر عدم ایماناو و آل امیه، نسبت به مبانى اسلامبود، با صداى بلند خواند: (1)

«لَیْتَ اَشْیاخی بِبَدْر شَهِدُوا *** جَزِعَ الْخَزْرَجُ مِنْ وَقْعِ الاَْسَلْ

فَاَهَلُّوا وَ اسْتَهَلُّوا فَرَحاً *** ثُمَّ قالُوا یایَزیدُ لاتَشَلْ

لَسْتُ مِنْ خِنْدَفَ اِنْ لَمْ اَنْتَقِمْ *** مِنْ بَنی اَحْمَدَ، ما کـانَ فَعَلْ»

(کاش بزرگان من که در جنگ بدر، کشته شده بودند، امروز مى دیدند که قبیله خزرج چگونه از ضربات نیزه به زارى آمده است. در آن حال، از شادى فریاد مى زدند و مى گفتند: اى یزید! دستت درد نکند! من از فرزندان «خندف» (2) نیستم، اگر از فرزندان احمد[رسول خدا(صلى اللهعلیه وآله)] انتقام نگیرم). اینجا بود که زینب دختر على بن ابى طالب(علیه السلام) برخاست و خطبهاى غرّا خواند و فرمود:

«اَلْحَمْدُللهِِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَصَلَّى اللهُ عَلى رَسُولِهِ وَآلِهِ اجْمَعینَ، صَدَقَ اللهُ کَذلِکَ یَقُولُ: ثُمَّ کَانَ عَاقِبَهَ الَّذِینَ اَسَاءُوا السُّواَى اَنْ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِیُون. (3)

اَظَنَنْتَ یا یَزِیدُ حَیْثُ اَخَذْتَ عَلَیْنا اَقْطارَ الاَْرْضِ وَآفاقَ السَّماءِ، فَاَصْبَحْنا نُساقُ کَما تسُاقُ الاُسارى اَنَّ بِنا عَلَى اللهِ هَواناً، وَبِکَ عَلَیْهِ کَرامَهً وَاَنَّ ذلِکَ لِعِظَمِ خَطَرِکَ عِنْدَهُ، فَشَمَخْتَ بِاَنْفِکَ، وَنَظَرْتَ فِی عِطْفِکَ جَذْلانَ مَسْرُوراً حِینَ رَاَیْتَ الدُّنْیا لَکَ مُسْتَوْثِقَهٌ وَالاُْمُورَ مُتَّسِقَهٌ وَحِینَ صَفا لَکَ مُلْکُنا وَسُلْطانُنا، فَمَهْلاً مَهْلاً، اَنَسِیتَ قَوْلَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ: وَ لاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا اَنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ خَیْرٌ لاَِّنْفُسِهِمْ اِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُوا اِثْماً وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ». (4)

(حمد وسپاس مخصوص خداوندى است که پروردگار جهانیان است و درود خدابر فرستاده خداو بر خاندانش باد. خداوند راست گفت، آنجا که فرمود: «عاقبت آنان که اعمال بد مرتکب شدند، به جایى رسید که آیات خدارا تکذیب کردند وآن را به سخره گرفتند». اى یزید! آیا اکنون که زمین و آسمان را [از جهات گوناگون] بر ما تنگ کردى و ما را همانند اسیران به هر سو کشاندى، مى پندارى ما به نزد خداخوار شدیم و تو نزد او عزیز و گرامى مى باشى؟ و تصور کردى این نشانه قدر و منزلت تو در نزد خداست؟ از این رو، باد غرور به بینى انداخته و به خود بالیدى و خرم و شادمان شدى از اینکه دیدى دنیا در کمند تو در آمده و امور تو سامان یافته و مُلک و خلافتما در اختیار تو قرار گرفته؛ پس کمى آهسته تر! آیا سخن خداوند را فراموش کردى که فرمود: «آنها که کافر شدند [و راه طغیان پیش گرفتند] تصوّر نکنند اگر به آنان مهلت مى دهیم، به سودشان است. ما به آنان مهلت مى دهیم تا بر گناهان خود بیفزایند؛ و براى آنها عذاب خوار کننده اى [آماده شده] است». در ادامه این خطبهکوبنده فرمود:

«اَ مِنَ الْعَدْلِ یَابْنَ الطُّلَقاءِ! تَخْدِیرُکَ حَرایِرَکَ وَ اِمایَکَ، وَ سَوْقُکَ بَناتِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَ سَلَّم سَبایا، قَدْ هَتَکْتَ سُتُورَهُنَّ، وَ اَبْدَیْتَ وُجُوهَهُنَّ، تَحْدُو بِهِنَّ الاَْعداءُ مِنْ بَلد اِلى بَلد، یَسْتَشْرِفُهُنَّ اَهْلُ الْمَناهِلِ وَ الْمَناقِلِ، وَ یَتَصَفَّحُ وُجُوهَهُنَّ الْقَرِیبُ وَ الْبَعِیدُ، وَ الدَّنِیُّ وَ الشَّرِیفُ، لَیْسَ مَعَهُنَّ مِنْ رِجالِهِنَّ وَلِیُّ، وَ لا مِنْ حُماتِهِنَّ حَمِیٌّ، وَ کَیْفَ یُرْتَجى مُراقَبَهُ مَنْ لَفَظَ فُوهُ اَکْبادَ الاَْزْکِیاءِ، وَ نَبَتَ لَحْمُهُ مِنْ دِماءِ الشُّهَداءِ، وَ کَیْفَ یَسْتَبْطِاُ فِی بُغْضِنا اَهْلَ الْبَیْتِ مَنْ نَظَرَ اِلَیْنا بِالشَّنَفِ وَ الشَّنَآنِ وَ الاِْحَنِ وَ الاَْضْغانِ، ثُمَّ تَقُولُ غَیْرَ مُتَّاَثِّم وَ لا مُسْتَعْظِم: لاََهَلُّوا و اسْتَهَلُّوا فَرَحاً *** ثُمَّ قالُوا یا یَزیدُ لا تَشَلْ مُنْتَحِیاً عَلى ثَنایا اَبِی عَبْدِاللهِ سَیِّدِ شَبابِ اَهْلِ الجَنَّهِ، تَنْکُتُها بِمِخْصَرَتِکَ، وَ کَیْفَ لا تَقُولُ ذلِکَ وَ قَدْ نَکَاْتَ الْقَرْحَهَ، وَ اسْتَاْصَلْتَ الشَّاْفَهَ بِاِراقَتِکَ دِماءَ ذُرّیَهِ مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، وَ نُجُومِ الاَْرْضِ مِنْ آلِ عَبْدِالمُطَّلِبِ، وَ تَهْتِفُ بِاَشْیاخِکَ، زَعَمْتَ اَنَّکَ تُنادِیهِمْ، فَلَتَرِدَنَّ وَ شِیکاً مَوْرِدَهُمْ وَ لَتَوَدَّنَّ اَنَّکَ شَلَلْتَ وَ بَکِمْتَ، وَ لَمْ تَکُنْ قُلْتَ ما قُلْتَ وَ فَعَلْتَ ما فَعَلْتَ».

(اى پسر کفّار آزاد شده! (5) آیا این از عدالتاست که تو زنان و کنیزان خود را پشت پرده ها بنشانى، ولى دختران رسول خدا(صلى اللهعلیه وآله) را اسیر کرده و به این سو و آن سو بکشانى و در حالى که پرده حرمت آنان را دریده و چهره هاى آنان را در معرض دید مردم قرار داده اى، آنها را توسط دشمنان در شهرهاى مختلف بگردانى، تا مردم هر کوى و برزن به تماشاى آنان بنشینند و افراد دور و نزدیک و پست و شریف به چهره هایشان چشم بدوزند، با آنکه همراه آنان مردان و حمایت گرانشان نبودند؛ [ولى چه سود از این سخنان، زیرا] چگونه مى توان به حمایت و مراقبت آن کس امید داشت که [مادرش] جگر پاکان را به دهان گرفته [اشاره به داستان هند جگرخوار مادر بزرگ یزیداست] و گوشتش از خون شهیدان روییده؟! و چگونه در دشمنى ما اهل بیتشتاب نکند آن کس که به ما با غرور و با نفرت، خشمگینانه و کینه توزانه نگاه مى کند و آنگاه ـ بى آنکه احساس گناهکند و ظلم و ستم خود را بزرگ بشمارد ـ [و مغرورانه] مى گوید: «اى کاش اجداد من بودند و این صحنه ها را مى دیدند و از شادى و سرور فریاد مى زدند و مى گفتند: اى یزید! دست مریزاد». این جمله را در حالى مى گویى که بر لب و دندان ابا عبدالله(علیه السلام) سید جوانان اهل بهشتمى زنى! آرى، چرا چنین سخن نگویى، در حالى که با ریختن خون فرزندان رسول خداو ستارگان زمین از خاندان عبدالمطلب، زخم دل ما را گشودى و ریشه خاندان ما را مورد تهدید قرار دادى، تو پدرانت را صدا مى زنى و خیال مى کنى آنها صدایت را مى شنوند؟! [عجله نکن!] به زودى به آنها ملحق خواهى شد؛ آن روز آرزو مى کنى که کاش دستت شل بود و زبانت لال و این سخنان را نمى گفتى و این کارها را انجام نمى دادى). سپس افزود:

«اَللّهُمَّ خُذْ بِحَقِّنا، وَ انْتَقِمْ مِنْ ظالِمِنا، وَ اَحْلِلْ غَضَبَکَ بِمَنْ سَفَکَ دِماءَنا، وَ قَتَلَ حُماتَنا، فَوَاللهِ ما فَرَیْتَ اِلاّ جِلْدَکَ، وَلا حَزَزْتَ اِلاّ لَحْمَکَ، وَ لَتَرِدَنَّ عَلى رَسُولِ اللهِ بِما تَحَمَّلْتَ مِنْ سَفْکِ دِماءِ ذُرِّیَّتِهِ، وَ انْتَهَکْتَ مِنْ حُرْمَتِهِ فِی عَتْرَتِهِ وَ لُحْمَتِهِ، حَیْثُ یَجْمَعُ اللهُ شَمْلَهُمْ، وَ یَلُمُّ شَعْثَهُمْ، وَ یَاْخُذُ بِحَقِّهِمْ وَ لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِى سَبِیلِ اللهِ اَمْوَاتاً بَلْ اَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ. (6) وَ حَسْبُکَ بِاللهِ حاکِماً، وَ بِمُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَ سَلَّمَ خَصِیماً، وَ بِجَبْرَیِیلَ ظَهِیراً، وَ سَیَعْلَمُ مَنْ سَوّى لَکَ وَ مَکَّنَکَ مِنْ رِقابِ المُسْلِمِینَ، بِیْسَ لِلظّالِمِینَ بَدَلاً، وَ اَیُّکُمْ شَرٌّ مَکاناً، وَ اَضْعَفُ جُنْداً».

(خدایا! حقّ ما را بستان و از ستمگرانِ بر ما، انتقام بگیر و خشمت را بر آن کس که خون ما را بر زمین ریخت و حامیان ما را کشت فرو فرست. [اى یزید] به خداسوگند [با این جنایت] جز پوست خود را ندریدى و جز گوشت خود را نبریدى و در حقیقت خود را نابود کردى؛ به یقین با حمل بارى که ـ از ریختن خون فرزندان رسول خداو هتک حرمت آن حضرت در ارتباط با خاندان و جگر گوشه هایش ـ بر دوش دارى، بر رسول خداوارد خواهى شد؛ در آن جا خداوند آنان را گرد خواهد آورد و پریشانى آنها را بر طرف خواهد ساخت و داد آنها را بستاند [آرى] «گمان مبر آنان که در راه خداکشته شده اند، مرده اند، بلکه زندگان جاویدند و نزد پروردگارشان روزى مى خورند». همین بس که در دادگاهى حاضر شوى که داورش خداست و رسول خدامعارض تو و جبرییل گواه و پشتیبان او. به زودى آن کس که حکومت را براى تو هموار ساخت و تو را بر گرده مسلمین سوار کرد، خواهد دانست که چه کیفر بدى نصیب ظالمان خواهد شد و خواهد فهمید که جایگاه چه کسى بد است و لشکر چه کسى ضعیف تر و ناتوان تر است).

آنگاه زینب کبرى(علیها السلام) با این فراز از سخنان کوبنده اش، خطبهرا به پایان برد:

«وَ لَیِنْ جَرَّتْ عَلَیَّ الدَّواهِی مُخاطَبَتَکَ، اِنِّی لاََسْتَصْغِرُ قَدْرَکَ، وَ اَسْتَعْظِمُ تَقْرِیعَکَ، وَ اَسْتَکْثِرُ تَوْبِیخَکَ، لکِنَّ العُیُونَ عَبْرى، وَ الصُّدُورَ حَرّى، اَلا فَالْعَجَبُ کُلُّ الْعَجَبِ لِقَتْلِ حِزْبِ اللهِ النُّجَباءِ بِحِزْبِ الشَّیْطانِ الطُّلَقاءِ، فَهذِهِ الاَْیْدِی تَنْطِفُ مِنْ دِمایِنا، وَ الاَفْواهُ تَتَحَلَّبُ مِنْ لُحُومِنا، وَ تِلْکَ الجُثَثُ الطَّواهِرُ الزَّواکِی تَنْتابُها العَواسِلُ، وَ تُعَفِّرُها اُمَّهاتُ الْفَراعِلِ. وَ لَیِنِ اتَّخَذْتَنا مَغْنَماً لَتَجِدَ بِنا وَ شِیکاً مَغْرَماً حِیْنَ لا تَجِدُ الاّ ما قَدَّمَتْ یَداکَ، وَ ما رَبُّکَ بِظَلاَّم لِلْعَبِیدِ، وَ اِلَى اللهِ الْمُشْتَکى، وَ عَلَیْهِ الْمُعَوَّلُ، فَکِدْ کَیْدَکَ، وَ اسْعَ سَعْیَکَ، وَ ناصِبْ جُهْدَکَ، فَوَاللهِ لا تَمْحُو ذِکْرَنا، وَ لا تُمِیتُ وَحْیَنا، وَ لا تُدْرِکُ اَمَدَنا، وَ لا تَرْحَضُ عَنْکَ عارَها، وَ هَلْ رَایُکَ اِلاّ فَنَدٌ، وَ اَیّامُکَ اِلاّ عَدَدٌ، وَ جَمْعُکَ اِلاّ بَدَدٌ؟ یَوْمَ یُنادِی الْمُنادِی: اَلا لَعْنَهُ اللهِ عَلَى الظّالِمِینَ. وَ الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعالَمِینَ، اَلَّذِی خَتَمَ لاَِوَّلِنا بِالسَّعادَهِ وَ الْمَغْفِرَهِ، وَ لاِخِرِنا بِالشَّهادَهِ وَ الرَّحْمَهِ. وَ نَسْاَلُ اللهَ اَنْ یُکْمِلَ لَهُمُ الثَّوابَ، وَ یُوجِبَ لَهُمُ الْمَزیدَ، وَ یُحْسِنَ عَلَیْنَا الْخِلافَهَ، اِنَّهُ رَحیمٌ وَدُودٌ، وَ حَسْبُنَا اللهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ».

(اگر مصیبت هاى بزرگ روزگار، کارم را به اینجا کشانده که با تو سخن بگویم، ولى [بدان] من به یقین، ارزش تو را کوچک و ناچیز، و سرزنش تو را بزرگ مى شمارم و فراوان تو را توبیخ مى کنم، ولى چه کنم که دیده ها گریان و سینه ها سوزان است. جاى شگفتى بسیار است که گروهى الهى و برگزیده، به دست حزب شیطان و بردگانِ آزاد شده، کشته شوند و خون هاى ما از این پنجه ها[ى ناپاک] بچکد و پاره هاى گوشت ما از دهان [ناپاک] شما بیرون بیفتد و شما گرگ هاى وحشى پیوسته به سراغ آن بدن هاى پاک و پاکیزه آیید و بچه کفتارها آن ها را به خاک بمالند؟ اگر امروز [پیروزى بر] ما را غنیمتى براى خود مى دانى، به زودى آن را غرامت [و مایه زیان] خود خواهى یافت، در آن روز که جز محصول کرده خویش را نخواهى یافت. و هرگز پروردگار، به بندگانش ستم نخواهد کرد. من فقط به خداشکوه مى کنم و تنها بر او اعتماد مى نمایم. [اى یزید] هر چه نیرنگ دارى به کار بند و نهایت تلاشت را بکن و هر کوششى که دارى به کار گیر؛ امّا به خداسوگند [با همه این تلاش ها] یاد ما را [از خاطره ها] محو نخواهى کرد و [چراغ] وحى ما را خاموش نتوانى نمود و به موقعیت و جایگاه ما آسیب نخواهى رساند. هرگز لکّه ننگ این کار، از تو پاک نخواهد شد. راى و نظرت سست و زمان دولت تو اندک است و جمعیت تو به پراکندگى خواهد انجامید در آن روز که منادى ندا دهد: «لعنت خدابر ظالمان باد». حمد و ستایش ویژه خداوندى است که پروردگار جهانیان است، همانکه آغاز کار ما را به سعادت و مغفرت و پایان کار ما را به شهادت و رحمت رقم زد. از خداوند براى آن شهیدان پاداش کامل و افزودن بر پاداش ها، مى طلبم و [از او مى خواهم که] ما را جانشین نیک آنها قرار دهد؛ او مهربان و دوستدار است و خداوند ما را کافى است و او بهترین حامى ماست). (7)

 

(2). خندف از جدّه هاى اعلاى قريش و از جمله يزيد محسوب مى شود. (ر.ك: تاريخ طبرى، ج 1، ص 24 ـ 25).

(3). سوره روم، آيه 10.

(4). سوره آل عمران، آيه 178.

(5). اشاره است به ماجراى فتح مكه كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله)، ابوسفيان و معاويه و ديگر سران قريش و معاندان را بخشيد و فرمود: «إذْهَبُوا فَأَنتُمُ الطُّلَقاءُ»؛ (برويد! شما آزاديد). (رجوع كنيد به: بحارالانوار، ج 21، ص 106 و تاريخ طبرى، ج 2، ص 337).

(6). سوره آل عمران، آيه 169.

(7). مقتل الحسين مقرّم، ص 357 - 359؛ بحارالانوار، ج 45، ص 132 ـ 135 و احتجاج، ج 2، ص 122 ـ 130 (با مقدارى تفاوت).

خطبه تاریخی حضرت زینب(سلام الله علیها) در کوفه

نوشته شده توسطحوزه علمیه باقرالعلوم (ع) 25ام فروردین, 1396

خطبه تاریخی حضرت زینب(سلام الله علیها) در کوفه

حِذْيَم بن شريك اسدى(1) مى گويد: در آن روز به زينب دختر على(عليه السلام) نگريستم كه خطبه مى خواند و هرگز زنى را سخن ورتر و زبان آورتر از او نديدم. گويا (زبان على(عليه السلام) در كام اوست و) با زبان اميرمؤمنان على(عليه السلام) سخن مى گويد. به سوى مردم اشاره كرد كه «ساكت شويد!» ناگاه نفسها در سينه ها حبس شد و زنگ كاروانها از حركت ايستاد، سپس آن حضرت پس از حمد و ثناى الهى و درود بر محمد و خاندان پاكش چنين فرمود:

«أَمّا بَعْدُ يا أَهْلَ الْكُوفَةِ، يا اَهْلَ الْخَتْلِ وَ الْغَدْرِ وَ الْخَذْلِ وَ الْمَكْرِ، أَلا فَلا رَقَأَتِ الْعَبْرَةُ وَ لا هَدَأَتِ الزَّفْرَةُ، إِنَّما مَثَلُكُمْ كَمَثَلِ الَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّة أَنْكاثاً تَتَّخِذُونَ أَيْمانَكُمْ دَخَلا بَيْنَكُمْ، هَلْ فِيكُمْ إِلاَّ الصَّلِفُ وَ الْعُجبُ وَ الشَّنَفُ وَ الْكَذِبُ وَ مَلْقُ الاِْماءِ وَ غَمْرُ الأَعْداءِ، أَوْ كَمَرْعىً عَلى دِمْنَة، أَوْ كَفِضَّة عَلى مَلْحُودَة، أَلا بِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَنْ سَخِطَ اللهُ عَلَيْكُمْ وَ فِي الْعَذابِ أَنْتُمْ خالِدُونَ. أَتَبْكُونَ أَخِي؟! أَجَلْ وَ اللهِ فَابْكُوا فَاِنَّكُمْ أَحْرِياءُ بِالْبُكاءِ، فَابْكُوا كَثِيراً وَ اضْحَكُوا قَلِيلا، فَقَدْ بُلِيتُمْ بِعارِها وَ مُنيتُمْ بِشِنارِها، وَ لَنْ تَرْحَضُوها أَبَداً، وَ أَنّى تَرْحَضُونَ قَتْلَ سَلِيلِ خاتِمِ النُّبُوَّةِ، وَ مَعْدِنِ الرِّسالَةِ، وَ سَيِّدِ شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، وَ مَلاذِ حَريمِكُمْ، وَ مَعاذِ حِزْبِكُمْ، وَ مَقَرِّ سِلْمِكُمْ، وَ آسِي كَلْمِكُمْ، وَ مَفْزَعِ نازِلَتِكُمْ وَ الْمَرْجَعِ إِلَيْهِ عِنْدَ مُقاتَلَتِكُمْ، وَ مَدَرَةِ حُجَجِكُمْ، وَ مَنارِ مَحَجَّتِكُمْ، أَلا ساءَ ما قَدَّمَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ وَ ساءَ ما تَزِرُونَ لِيَوْمِ بَعْثِكُمْ. فَتَعْساً تَعْساً، وَ نُكْساً نُكْساً، لَقَدْ خابَ السَّعْيُ، وَ تَبَّتِ الاَْيْدِي، وَ خَسِرَتِ الصَّفْقَةُ، وَ بُؤْتُمْ بِغَضَب مِنَ اللهِ، وَ ضُرِبَتْ عَلَيْكُمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ. أَتَدْرُونَ وَيْلَكُمْ أَيَّ كَبِد لُِمحَمَّد(صلى الله عليه وآله) فَرَثْتُمْ؟ وَ أَيَّ عَهْد نَكَثْتُمْ؟ وَ أيَّ كَرِيمَة لَهُ أَبْرَزْتُمْ؟ وَ أَيَّ حُرْمَة لَهُ هَتَكْتُمْ؟ وَ أَيَّ دَم لَهُ سَفَكْتُمْ؟ لَقَدْ جِئْتُمْ شَيْئاً إِدّاً، تَكادُ السَّمواتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ، وَ تَنْشَقُّ الاَْرْضُ، وَتَخِرُّ الْجِبالُ هَدّاً. لَقَدْ جِئْتُمْ بِها شَوْهاءَ صَلْعاءَ سَوْداءَ فَقْماءَ خَرْقاءَ طِلاعَ الأَرْضِ وَالسَّماءِ، أَفَعَجِبْتُمْ أَنْ تُمْطِرَ السَّماءُ دَماً، وَ لَعَذابُ الاْخِرَةِ أَخْزى وَ هُمْ لايُنْصَرُونَ، فَلايَسْتَخِفَّنَّكُمُ الْمَهَلُ، فَإِنَّهُ عَزَّوَجَلَّ لايَحْفِزُهُ الْبِدارُ، وَ لا يُخْشى عَلَيْهِ فَوْتُ الثَّأْرِ، كَلاّ إِنَّ رَبَّكَ لَنا وَ لَهُمْ بِالْمِرْصادِ».

(امّا بعد! اى كوفيان! اى نيرنگ بازان و پيمان شكنان و بى وفايان و مكر پيشه گان! هرگز اشك چشمانتان خشك مباد و ناله هايتان آرام نگيرد. شما همانند آن زنى هستيد كه رشته خود را پس از بافتن وتابيدن وا مى تابيد. شما سوگندهايتان را دستاويز فساد ميان خود قرار داده ايد. در ميان شما جز لاف زدن، خودپسندى، دشمنى، دروغ، تملّق و چاپلوسىِ كنيزكان، و كينه توزىِ دشمنان نيست، يا [اگر هم به ظاهر خوب باشيد، در نهايت] مانند سبزه اى در كنار لجنزار و نقره اى بر سر گورهاييد. آگاه باشيد كه براى آخرت خويش بد چيزى را [مهيا ساختيد و] از پيش فرستاديد؛ خشم خدا شما را فرا خواهد گرفت و براى هميشه در عذاب جهنم خواهيد ماند.

آيا براى برادرم [حسين(عليه السلام)] گريه مى كنيد؟ آرى به خدا سوگند بايد كه بگرييد، چرا كه شما شايسته گريستن ايد؛ پس فراوان گريه كنيد و اندك بخنديد، چرا كه ننگ [اين عمل] گريبان شما را گرفت و لكه آن براى هميشه به دامن شما نشست كه هرگز نمى توانيد آن را پاك كنيد. چگونه مى توانيد اين لكه ننگ را پاك كنيد؟ كشتن فرزند خاتم پيامبران، معدن رسالت و آن كس كه سرور جوانان اهل بهشت است و پناهگاه حريم شما و پناه حزب و گروه شما [شيعيان] و قرارگاه آرامش شما، بهبودى بخش زخم هايتان، پناهگاه شما در گرفتاريها، رهبر شما به هنگام نبرد، حجت بزرگ براى شما و چراغ روشن راههايتان [آيا كشتن او را ساده شمرديد؟].

آگاه باشيد كه بد توشه اى را براى خود از پيش فرستاده ايد و بار سنگين بدى را براى روز رستاخيزتان بر دوش گرفته ايد. نابود شويد نابود! واژگون باد [پرچم تان] واژگون! تلاشهايتان تباه، دستهايتان بريده و كالايتان [در بازار اين جهان] گرفتار خسارت باد؛ شما به خشم خدا گرفتار گشته و خوارى و بيچارگى بر شما حتمى شد! واى بر شما! آيا مى دانيد چه جگرى را از محمد(صلى الله عليه وآله) شكافتيد؟ و چه پيمانى را گسستيد؟ و چه حرمسراى ارزشمندى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) را آشكار كرديد [پرده نشينان حريم محمّدى را بر كوچه و بازار نشان داديد؟] و چه حرمتى را از او هتك كرديد؟ و چه خونى را از او بر زمين ريختيد؟ به راستى كار زشت و وحشتناكى انجام داده ايد، كه نزديك است بخاطر اين كار، آسمانها از هم متلاشى گردد و زمين شكافته شود و كوهها به شدت فرو ريزد! كار شما، زشت، بسيار خطرناك، تيره و تار، وخامت بار و نادرست و [زشتى آن] به گستردگى زمين و آسمان بود. آيا اگر از آسمان خون ببارد تعجب مى كنيد؟ [بدانيد كه] عذاب آخرت براى شما خواركننده تر است و آنان [= جنايتكاران] هرگز يارى نمى شوند. مهلت خداوند شما را مغرور نسازد، چرا كه خداوند كارى شتابزده نمى كند [و به موقع ستمگران را مجازات مى كند] و انتقام خون مظلوم هرگز از او فوت نمى شود، به يقين پروردگار در كمين ما و شماست).

آنگاه حضرت زينب(عليها السلام) اين اشعار را خواند:

«ماذا تَقُولُونَ إِذْ قالَ النَّبِيُّ لَكُمْ *** ماذا صَنَعْتُمْ وَ أَنْتُمْ آخِرُ الاُْمَمِ

بِأَهْلِ بَيْتي وَ أَوْلادي وَتَكْرُمَتي *** مِنْهُمْ أُسارى وَ مِنْهُمْ ضُرِّجُوا بِدَمِ

ما كانَ ذاكَ جَزائي إِذْ نَصَحْتُ لَكُمْ *** أَنْ تُخْلِفُونِي بِسُوء في ذَوِي رَحِمِي

إِنِّى لاََخْشى عَلَيْكُمْ أَنْ يَحُلَّ بِكُمْ *** مِثْلُ الْعَذابِ الَّذي أَوْدى عَلى اِرَمَ»

(اگر پيامبر از شما بپرسد، اين چه كارى بود كه كرديد با آنكه شما امت [پيامبر] آخر الزمان بوديد [و بر ديگر امتها شرافت داشتيد]، چه پاسخ خواهيد داد؟

شما چه كرديد با اهل بيت و فرزندان و عزيزان من، جمعى را به اسارت برديد و گروهى را به خون آغشته كرديد.

اين پاداش من نبود ـ با آنكه من خيرخواه شما بودم ـ اينكه در حق خويشاوندانم اينگونه به من جفا كنيد.

من مى ترسم همان عذابى كه قوم «اِرَم» را به نابودى كشاند، بر شما نيز فرود آيد). زينب كبرى(عليها السلام) پس از اين خطابه جانسوز روى از آنان برگرداند.

دراين حال، مردم را ديدم كه حيرت زده اند و از اندوه و پشيمانى، دست به دندان مى گزند. «حِذْيَم» مى افزايد: به كنارم نگريستم، پيرمردى را ديدم كه اشك مى ريزد و محاسنش با قطرات اشكش تر شده بود. در همان حال دستان خود را به آسمان بلند كرد و گفت:

«بِأَبي وَ أُمّي كُهُولُكُمْ خَيْرُ الْكُهُولِ، وَ نِساؤُكُمْ خَيْرُالنِّساءِ، وَ شَبابُكُمْ خَيْرُالشَّبابِ، وَ نَسْلُكُمْ نَسْلٌ كَريمٌ، وَ فَضْلُكُمْ فَضْلٌ عَظيمٌ»؛

(پدر و مادرم فداى شما باد! پيرانتان بهترين پيران، زنانتان بهترين زنان و جوانانتان بهترين جوانانند. دودمان شما كريم و بزرگوار و فضل و منزلت شما بزرگ و عظيم است).

آنگاه اين بيت را خواند:

«كُهُولُكُمْ خَيْرُالْكُهُولِ وَ نَسْلُكُمْ *** إِذا عُدَّ نَسْلٌ لايَبُورُ وَلايَخْزَى»

(پيران شما بهترين پيران و دودمان شما نيز بهترين دودمانند و در ميان همه تبارها و نسلها، هرگز تبار شما نابود و بى اعتبار نخواهند شد).

امام زين العابدين(عليه السلام) رو به عمه اش كرد و فرمود: «عمه جان آرام بگير، سرگذشت گذشتگان براى آنان كه مانده اند مايه عبرت است».

سپس افزود: «وَأَنْتِ بِحَمْدِاللهِ عالِمَةٌ غَيْرُ مُعَلَّمَة، فَهِمَةٌ غَيْرُ مُفَهَّمَة»؛

(خداى را سپاس كه تو عالمه تعليم نديده و خردمندِ خرد نياموزيده اى).

در ادامه فرمود: «گريه و زارى، آنان را كه رفته اند به ما باز نمى گرداند». با اين سخنِ امام چهارم(عليه السلام)، زينب(عليها السلام) آرام گرفت و ساكت شد. (2)

يكى از مسائل حيرت انگيز داستان كربلا همين خطبه غرّاء و تكان دهنده حضرت زينب كبرى(عليها السلام) است؛ زنى كه ديروز داغ شش برادر و دو فرزند و دهها نفر از بستگان و اصحاب با وفاى پدرش را ديده و اكنون به صورت اسيرى به سوى شام مى رود، بايد چنان پريشان و افسرده حال و ناتوان باشد كه حتى سخن گفتن عادى خويش را فراموش كند. امّا هنگامى كه مى بينيم همچون شيرى مى غرّد و همچون طوفانى سهمگين مى خروشد و سيلى از ملامت و سرزنش را به سوى بىوفايان كوفه سرازير مى سازد و قلوب و عواطف را تسخير مى كند و بذر انقلاب را بر ضدّ حكومت جائر بنى اميّه در سرزمين دلها مى پاشد؛ بر او آفرين و هزاران آفرين مى گوييم و مى دانيم كه او زاده على(عليه السلام) شير خدا و فاطمه(عليها السلام) بانوى بزرگ و شجاع اسلام است. يكى از حماقت هاى عجيب بنى اميّه همين بود كه پس از قتل و شهادت حسين(عليه السلام) و يارانش، خاندان او را اسير ساختند و سرهاى بريده را در كوى و برزن به نمايش گذاردند، تا پيام عظيم عاشورا را با خود به همه جا ـ تا قلب پايگاه اصلى دشمن ـ ببرند و همه را بيدار كنند و همه جا كربلا شود، و بزرگترين حماسه تاريخ آشكار گردد. (3)

پی نوشت: (1). در ملهوف( لهوف) نام او «بشیر بن خزیم اسدی» ذکر شده است.

(2). احتجاج طبرسى، ج 2، ص 109 - 114. همين ماجرا در ملهوف (لهوف) سيد بن طاووس نيز با مقدارى تفاوت آمده است. (ملهوف (لهوف)، ص 192 - 194) و رجوع شود به: بحارالانوار، ج 45، ص 162 - 164.

(3). گرد آوري از کتاب: عاشورا ريشه ‏ها، انگيزه‏ ها، رويدادها، پيامدها، سعید داودی و مهدی رستم نژاد،(زیر نظر آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى)، امام على بن ابى طالب عليه السلام‏، قم‏، 1388 ه. ش‏، ص 561.

«خطبه بی نقطه» حضرت امیرالمؤمنین علیّ ابن ابیطالب(علیه السّلام)

نوشته شده توسطحوزه علمیه باقرالعلوم (ع) 25ام فروردین, 1396

«بسمِ اللهِ الرّحمنِ الرّحیمِ»

«خطبه بی نقطه» حضرت امیرالمؤمنین علیّ ابن ابیطالب(علیه السّلام) [نسخه کامل]:

*تذکّر: نقطه‏ هایى که روى‏ “هاء” گِرد (ة‏) میآید، چون در حال “وقف‏” خوانده نمیشود، لذا حرف نقطه ‏دار محسوب نمیگردد.

این خطبه (که مانند خطبه بدون الف، معجزه ادبی آن حضرت است) از مراتب علمى و فکرى مولاى متقیان حکایت دارد، که بدون درنگ و تأمّل، پس از صحبت اصحاب به ایراد آن پرداخته، و در مورد توحید و نُبُوّت و صفات الهى، و سنت و سیره رسول خدا (صلَّى الله علیه وآله) میباشد، و مردم را به تبعیّت از آنحضرت، و خوداندیشی و خودسازى دعوت میفرماید:

«الْحَمْدُ للَّهِ أَهْلِ الْحَمْدِ وَ مَأْوَاهُ، وَ لَهُ أَوْکَدُ الْحَمْدِ وَ أَحْلَاهُ، وَ أسعَدُ الْحَمْدِ وَ أَسْرَاهُ، وَ أَطْهَرُ الْحَمْدِ وَ أَسْمَاهُ، وَ أَکْرَمُ الْحَمْدِ وَ أَوْلَاهُ. الْوَاحِدِ الأَحَدِ الصَّمَدِ، لَا وَالِدَ لَهُ وَ لَا وَلَدَ. سَلَّطَ الْمُلُوکَ وَ أَعْدَاهَا، وَ أَهْلَکَ الْعُدَاةَ وَ أَدْحَاهَا. وَ أَوْصَلَ الْمَکَارِمَ وَ أَسْرَاهَا. وَ سَمَکَ السَّمَاءَ وَ عَلَّاهَا، وَ سَطَحَ الْمِهَادَ وَ طَحَاهَا، وَ وَطَّدَهَا وَ دَحَاهَا، وَ مَدَّهَا وَ سَوَّاهَا، وَ مَهَّدَهَا وَ وَطَّاهَا، وَ أَعْطَاکُمْ مَاءَهَا وَ مَرْعَاهَا، وَ أَحْکَمَ عَدَّ الأُمَمِ وَ أَحْصَاهَا، وَ عَدَّلَ الأَعْلَامَ وَ أَرْسَاهَا. الإلَهُ الأَوَّلُ لَا مُعَادِلَ لَهُ، وَ لَا رَادَّ لِحُکْمِهِ. لَا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ السَّلامُ، الْمُصَوِّرُ الْعَلّامُ، الْحَاکِمُ الْوَدُودُ، الْمُطَهِّرُ الطَّاهِرُ، الْمَحْمُودُ أَمْرُهُ، الْمَعْمُورُ حَرَمُهُ، الْمَأْمُولُ کَرَمُهُ. عَلَّمَکُمْ کَلَامَهُ، وَ أَرَاکُمْ أَعْلَامَهُ، وَ حَصَّلَ لَکُمْ أَحْکَامَهُ، وَ حَلَّلَ حَلَالَهُ، وَ حَرَّمَ حَرَامَهُ. وَ حَمَّلَ مُحَمَّداً الرِّسَالَة َ، رَسُولَهُ الْمُکَرَّمَ، الْمُسَوَّدَ الْمُسَدَّدَ، الطّـُهْرَ الْمُطَهَّرَ. أَسْعَدَ اللَّهُ الأُمَّةَ لِعُلُوِّ مَحَلِّهِ، وَ سُمُوِّ سُؤْدَدِهِ، وَ سَدَادِ أَمْرِهِ، وَ کَمَالِ مُرَادِهِ. أَطْهَرُ وُلْدِ آدَمَ مَوْلُوداً، وَ أَسْطَعُهُمْ سُعُوداً، وَ أَطْوَلُهُمْ عَمُوداً، وَ أَرْوَاهُمْ عُوداً، وَ أَصَحُّهُمْ عُهُوداً، وَ أَکْرَمُهُمْ مُرْداً وَ کُهُولاً. صَلاةُ اللَّهِ لَهُ وَ لِآلِهِ الأَطْهَارِ، مُسَلَّمَةً وَ مُکَرَّرَةً مَعْدُودَةً، وَ لِآلِ وُدِّهِمُ الْکِرَامِ مُحَصَّلَةً مْرَدَّدَةً، مَا دَامَ لِلسَّمَاءِ أَمْرٌ مَرْسُومٌ، وَ حَدُّ مَعْلُومٌ. أَرْسَلَهُ رَحْمَةً لَکُمْ، وَ طَهَارَةً لأَعْمَالِکُمْ، وَ هُدُوءَ دَارِکُمْ، وَ دُحُورَ عَارِکُمْ، وَ صَلَاحَ أَحْوَالِکُمْ، وَ طَاعَةً للَّهِ وَ رُسُلِهِ، وَ عِصْمَةً لَکُمْ وَ رَحْمَةً. إِسْمَعُوا لَهُ، وَ رَاعُوا أَمْرَهُ، وَ حَلِّلُوا مَا حَلَّلَ، وَ حَرِّمُوا مَا حَرَّمَ. وَ اعْمَدُوا - رَحِمَکُمُ اللَّهُ - لِدَوَامِ الْعَمَلِ، وَ ادْحَرُوا الْحِرْصَ وَ اعْدِمُوا الْکَسَلَ. وَ ادْرُوا السَّلَامَةَ، وَ حِرَاسَةَ الْمُلْکِ وَ رَوْعَهَا، وَ هَلَعَ الصّدُورِ وَ حُلُولَ کَلِّهَا وَ هَمِّهَا. هَلَکَ - وَ اللَّهِ - أَهْلُ الإِصْرَارِ، وَ مَا وَلَدَ وَالِدٌ لِلإِسْرَارِ. کَمْ مُؤَمِّلٍ أَمَّلَ مَا أَهْلَکَهُ! وَ کَمْ مَالٍ وَ سِلَاحٍ أُعِدَّ صَارَ لِلأَعْدَاءِ عَدّ ُهُ وَ عَمَدُهُ! اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ وَ دَوَامُهُ، وَ الْمُلْکُ وَ کَمَالُهُ. لَا إِلهَ إِلَّا هُوَ، وَسِعَ کُلَّ حِلْمٍ حِلْمُهُ، وَ سَدَّدَ کُلَّ حُکْمٍ حُکْمُهُ، وَ حَدَرَ کُلَّ عِلْمٍ عِلْمُهُ. عَصَمَکُمْ وَ لَوَّاکُمْ، وَ دَوَامَ السَّلَامَةِ أَوْلَاکُمْ، وَ لِلطَّاعَةِ سَدَّدَکُمْ، وَ لِلإِسْلَامِ هَدَاکُمْ، وَ رَحِمَکُمْ وَ سَمِعَ دُعَاءَکُمْ، وَ طَهَّرَ أَعْمَالَکُمْ، وَ أَصْلَحَ أَحْوَالَکُمْ. وَ أَسْأَلُهُ لَکُمْ دَوَامَ السَّلَامَةِ، وَ کَمَالَ السَّعَادَةِ، وَ الآلَاءَ الدَّارَّةِ، وَ الأَحْوَالَ السَّارَّةِ؛ وَ الْحَمْدُ للَّهِ وَحْدَهُ ».

ترجمۀ خطبۀ بدون نقطه: «ستایش مخصوص خدایی است که سزاوار ستایش و جایگاه لایق آن است. از برای اوست رساترین ستایش و شیرین ترین آن، و سعادتمندانه ترین ستایش و سخاوت بارترین (و شریف ترین) آن، و پاک ترین ستایش و بلند ترین آن، و ممتازترین ستایش و سزاوارترین آن. یگانه و یکتای بی نیاز(ی که همه نیازمندان و گرفتاران آهنگ او نمایند). نه پدری دارد و نه فرزندی. شاهان را (به حکمت و آزمون خود، بر مردم) مسلّط ساخت وبه تاختن واداشت. و ستمکاران (و متجاوزان) را هلاکت نمود و کنارشان افکند. و سجایای بلند را (به خلایق) رسانید و شرافت بخشید. و آسمان را بالا برد و بلند گردانید، بستر زمین را گشود و گسترش داد، و محکم نمود و گسترده ساخت، و آن را امتداد داد و هموار کرد و(برای زندگی) آماده ومهیّا فرمود، و آب و مرتعش را به شما ارزانی داشت و تعداد اقوام را (برای زندگی در آن) به درستی (و حکمت) مقرّر فرمود و بر شمار (یکایک) آنان احاطه یافت، و نشانه های بلند (هدایت) مقرّر فرمود و آنها را بر افراشته و استوار ساخت. معبود نخستین که نه او را هم طرازی است و نه حکمش را مانعی. خدایی نیست جز او، که پادشاه است و سلام (مایه سلامت)، و صورتگر دانا، فرمانروای مهربان، و پاک و بی آلایش است. فرمانش ستوده است و حریمش آباد (به توجّه پرستندگان و نیازمندان) است و سخایش مورد امید. کلامش (قرآن) را به شما آموخت و نشانه هایش را به شما نمایاند. و احکامش را برایتان دست یافتنی نمود. آنچه روا بود، حلال کرد؛ و آنچه ناروا بود، حرام نمود. بار رسالت را بر دوش حضرت محمّد(صلّی الله علیه و آله) افکند، (همان) رسول گرامی که بدو سروری و درستی (در گفتار و کردار و رفتار) ارزانی شده، پاک و پیراسته است. خداوند این امّت را به خاطر برتریِ مقام و بلندیِ شرف و استواری دین او و کامل بودنِ آرمانش سعادت بخشید. او بی آلایش ترین فردِ از آدمیان درهنگامه ولادت، و فروزنده ترین ستاره خوشبختی و سعادت است. او بلند پایه ترین آنان (در نیاکان) است، و زیباترین آنها در (نسل و) شاخسار، و درست پیمان ترین، و کریم ترین آنان در نوجوانی و بزرگسالی است. درود خداوند ازآن او و خاندان پاکش باد، درودی خالص و پی درپی و مکرّر (برای خود آنان) و برای خاندان بزرگوار و دوست داشتنی آنان، درودی ماندگار و پیوسته (برای همیشه)، تا وقتی که برای آسمان حکمی مرقوم است و نقش و میزانی مقرّر. او را فرستاد تا برایتان رحمتی باشد و مایه پاکیزگی اعمالتان و آرامش سرای (زندگی) شما و برطرف شدن نقاط ننگ (وشرم آور کارها)تان، و تا مایه صلاح حالتان، و اطاعت شما از خدا و رسولانش، و موجب حفظ شما و رحمتی (بس بزرگ و فراگیر) باشد. از او فرمان برید؛ و بر دستورش مواظبت ورزید؛ آنچه را حلال دانست، حلال بدانید؛ و آنچه را حرام داشت حرام بشمارید. خدایتان رحمت کند! آهنگ کوششی پیوسته نمایید و آزمندی را از خود برانید و تنبلی را وا نهید. رسم سلامت و حفظ حاکمیّت و بالندگی آن را، و آنچه را که موجب دغدغه سینه ها (و تشویش دلها) و روی آوردن درماندگی و پریشانی به آنهاست، بشناسید. بخدا قسم، هلاک گشتند انسانهایی که اهل حرص و اصرار (بر خواسته های دنیوی و غریزی خود) هستند، و هیچ پدری فرزندی نیاورد که بتواند آنرا پنهان سازد (یعنی: همانگونه، هیچکس نمی تواند نتایج و عواقب کارهای خود را پنهان سازد). چه بسیار آرزومندی که در آرزوی چیزی بسر میبرد که مایه هلاک و نابودی اوست! و چه بسیار مال و سلاحی که (به خیال شخص، برای خودش) آماده گشته، ولی شمارش (آن مال موروثی) و نیروی (ضربت) عمودها(ی آن سلاح بازمانده) نصیب دشمن انسان (پس از مرگ او) میشود! بارخدایا، سپاس همیشگی ترا، و پادشاهی کامل ازآن تو. تو آن خدایی که بجز او خدایی نیست، بردباری او وسیع تر از هر بردباری دیگری است (و گویی همه را در بر گرفته)، وحکم وفرمان اوست که هر حکم وفرمان دیگر را استحکام و راستی بخشیده، و دانش اوست که هر دانش دیگر را پایین (و زیرمجموعه) خود قرار داده است. خدا شما را از خطاکاری حفظ کند و از گناهان روگردان سازد، و سلامتی همیشگی بشما ارزانی دارد، و شما را در راه طاعتش استوار و راستین گرداند، و بسوی اطاعت از دستورات اسلام هدایت فرماید، و مورد رحمت خویش قرار دهد، و دعایتان را بشنود (و اجابت فرماید)، و اعمالتان را پاکیزه سازد، و احوالتان را نیکو گرداند. و (باز) از او میخواهم که سلامتی (دین و دنیای) شما را جاوید بدارد، و سعادتمندی شما را به کمال برساند، و نعمتهای خویش را بر شما پی در پی نثار کند، و حالات شما را (در زندگانی) مایه شادمانی قرار دهد. و ستایش، تنها سزاوار خداوند است».

* منابع تحقیق و تطبیق (خطبۀ بدون نقطه): نهج السّعادة (در تکمیل و استدراک نهج البلاغه)، محمد باقر محمودی، چاپ 1418ق: ج1/ص109-111، به نقل از کتاب “مجموعة ادبیّة”، محمد بن عبد القاهر بن المَوصِلیّ الشَّهرزُوری؛ نیز: کتاب “دو شاهکار علوی”، محمد احسانی فر لنگرودی؛ و کتاب “تمامُ نهجِ البلاغة”، سید صادق موسوی، چاپ 1418ق: ص335و336. تحقیق، تطبیق متن و تصحیح ترجمه، از سید احمد سجادی، 21 رمضان 1434ق/ مرداد1392.