تغییر آدرس وبلاگ

نوشته شده توسطحوزه علمیه باقرالعلوم (ع)

با سلام و احترام

 

بدینوسیله به اطلاع می رساند :

 

وبلاگ حوزه علمیه باقرالعلوم علیه السلام به آدرس ذیل تغییر یافت :

 

http://Bagherolum-ghods.kowsarblog.ir

 

خواهشمندیم برای استفاده از مطالب وبلاگ مدرسه علمیه به

 

آدرس جدیدمراجعه کنید.

 

با تشکر

تسلیم شدن در فرهنگ ماراه ندارد

نوشته شده توسطحوزه علمیه باقرالعلوم (ع) 7ام شهریور, 1396

شهید باهنر

«ملت قهرمان ما تصمیم گرفته است خطّ اسلام و امام را رها نکند و صمیمانه در صحنه بماند تا حکومت و قوانین بر خط حاکمیت اسلام حفظ شود. برای ما شرق و غرب مطرح نیست. برای ما مسئله حقوق ملی و انسانی و آزادی و استقلال مطرح است. ما نمی خواهیم در حوزه اقتدار این و یا آن ابر قدرت قرار بگیریم. ما در هر حال برای مقابله و مقاومت آماده ایم و تسلیم، در فرهنگ انقلاب ما راه ندارد. نیروی عظیمی در اختیار ملت است. این سرمایه نباید از بین برود. ما بایستی این انقلاب را تا کسب پیروزی نهایی ادامه دهیم.» 

مراقبه روزانه

نوشته شده توسطحوزه علمیه باقرالعلوم (ع) 7ام شهریور, 1396

?#دروغ و بی آبرویی?

از دیگر زیان‌های اجتماعی #دروغ بی‌آبرویی است . 

#دروغ‌های زیادی که از #دروغ_گو کشف شد و

رسوایی او که مکرر گردید

بی آبرویی نصیبش می‌شود. 

رسوایی #دروغگو،‌ کشف #دروغ اوست و بی‌آبرویی #دروغ_گو ، بی‌حیثیت و بی‌ارج شدن اوست

عقلا و خردمندان ، همیشه بدنبال حیثیت و آبرو می‌روند.

?ثروتمند ، ثروت خود را برای خریدن حیثیت و آبرو صرف می‌کند.

?قدرتمند ، قدرت خود را برای رسیدن به این موقعیت به کار می‌اندازد.

?دانشمند ، از دانش خود ، برای جلب افکار عمومی ، بهره برداری می‌کن

محبوب ترین❤️❤️❤️ چیزها نزد عقلا حیثیت و آبرومندی می‌باشد 

و آخرین هدف آن‌ها همین خواهد بود .

چون تمام دارایی خود را فدای آن می‌کنند ، 

ولی #دروغ_گو، با دست خود این موقعیت را از بین می‌برد . ???

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود :

?کم‌آبروترین مردم کسی است که #دروغ می گوید….

♦️مستدرک الوسائل محدث نوری جلد 9صفحه87♦️

⛔️حواسمون باشه که تا آخر امروز #دروغ نگیم و #آبرویی که خیلی خیلی سخت بدست میاد رو خیلی ارزون از دست ندیم ?

انسان اگر نمي‌تواند از خواب و استراحت و مجلسش بگذرد که نماز اول وقت بخواند، پس چطور مي‌تواند بگويد من از حُبّ دنيا خالي شد‌ه‌ام؟!

نوشته شده توسطحوزه علمیه باقرالعلوم (ع) 7ام شهریور, 1396

«بيرون رفتن حب دنيا از دل، تمرين‌هاي طولاني دارد و آرام آرام از دل ما بيرون مي‌رود، اينکه خيال کنيد يک دفعه، ريشه محبت کنده مي‌شود، اين طور نيست.

ولي يک جاهايي هم پيش مي‌آيد که آدم بايد در لحظه تصميم بگيرد و از سر سفره دنيا بلند شود! مثل جريان جناب «حر» که در يک لحظه بايد از سر سفره دنيا بلند شود و اگر سر سفره دنيا باشد ديگر با امام نيست و بايد در يک لحظه از تعلقات آزاد و حُر شود. اگر حُر مي‌ماند چه چيزي گيرش مي‌آمد؟ مي‌رفت و برمي‌گشت و غنائم جنگي مي‌برد و به اسم فرمانده فاتح شناخته مي‌شد و همين‌ها بود و چيز ديگري نبود! 

انسان بايد در يک لحظه از سر اين اوهام و خيالات برخيزد و اگر برنخواستيم، خبري نيست. خيلي وقت‌ها آدم در ميدان است و تير، شخص کناری را مي‌گيرد و آن شخص به شهادت مي‌رسد، ولي او را نمي‌گيرد، چون او هنوز از سر سفره دنيا بلند نشده است. البته اين‌گونه نيست که همه آن‌هايي که به شهادت نمي‌رسند اين طوري هستند، بلکه بعضي‌ها «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ»، در اميد و آرزوي شهادت رفيع‌تري هستند. ولي خيلي‌وقت‌ها هم اين‌طوري است که دو آدم کنار هم هستند و خمپاره‌اي مي‌آيد يکي را مي‌گيرد و ديگري را نمي‌گيرد، چون او هنوز از دنيا دل نکنده است! 

دل کندن از دنیا تمرين و رياضت مي‌خواهد؛ ?آدم اگر نمي‌تواند از خواب و استراحت و مجلسش بگذرد که نماز اول وقت بخواند پس چطور مي‌تواند بگويد من از حب دنيا خالي شدم؟! مرتب ما را تمرين داده‌اند و گفته‌اند: يک دنياي حلال داريد و يک دنياي حرام؛ از دنياي حرام و از مکروهش فاصله بگيريد و در حلالش هم احتياط کنيد و مواظب باشيد «الدُّنْيَا حَلَالُهَا حِسَابٌ وَ حَرَامُهَا عِقَابٌ‏». اينها تمرين است ولي گاهي به نقطه اي مي رسيد که مثل هواپيمايي که يک دفعه از زمين کنده مي شود، آدم بايد بکَند و نمي‌شود که دائم منتظر بماند. اينکه مي‌گويند اهل سبقت و سرعت باشيد، يعني يک جايي ديگر آدم بايد دل را به دريا بزند و در راه خدا بکَنَد و اگر کَند همه چيز عوض مي‌شود. آدم در يک لحظه از سر يک سفره برمي‌خيزد و حقايق براي او مکشوف مي‌شود. بزرگاني بوده‌اند که شروعشان از همين جا بوده است که يک جا جدي از سر سفره دنيا برخاسته‌اند.»

?استادسیدمحمّدمهدی میرباقری، ۹۴/۴/۱۰

​روضه  سالروز شهادت امام محمدباقر

نوشته شده توسطحوزه علمیه باقرالعلوم (ع) 7ام شهریور, 1396

امام باقر علیه السلام از لحان سن و سال، تقریبا هم سن و سال و هم بازی حضرت رقیه بنت الحسین بودندو که این خودش خیلی جانسوزه و اگر کسی امروز ذکر حضرت رقیه هم وسط بیاره، گزاف نگفته و کاملا جا داره. بگذریم

تا جایی که یادمه این روایت جذاب را از مجلسی شنیدم که گفتند: یه روز امام باقر در مسیری عبور میکردند. ناگهان دیدن یه دختر بچه از خونش دوید بیرون و در حالی که اشک و گریه و جیغ میکشید از خونشون داشت فرار میکرد

امام باقر خیلی متاثر میشن و با حالت ناراحتی و بغض، وقتی میبینند دخترک داره گریه میکنه و داره فرار میکنه، آغوششون را باز میکنن!

اون دخترک هم که هیچ جا امن تر از بغل گرم و مهربون امام باقر نمیبینه، مستقیم به آغوش امام  باقر میان و حضرت را محکم محکم در بغل میگیره و گریه میکنه

یهو میبینن یه مرد خشمناک از خونه اون دختر بیرون میاد و به طرف امام باقر میاد. امام را میشناسه و کلی احترام میکنه و شان امام را حفظ میکنه. گویا از شیعیان بوده.

حضرت ازش سوال میپرسه: این دختر کیه؟

اون مرد میگه: دختر خودمه یا بن رسول الله

حضرت میگن: چرا داشت گریه میکرد و فرار میکرد؟

اون مرد با خجالت گفت: وقتی خواب بودم اذیتم کرد و منم عصبانی شدم و دویدم دنبالش که بزنمش که یهو از خونه فرار کرد

حضرت ابتدا دخترک را به در منزل میبرن و آروم در گوش اون دختر میگن: آروم باش دخترم! این باباته! کاریت نداره! راستی اسمت چیه؟

دخترک یه چیزی گفت که حضرت دیگه تحمل نکردن و زدند زیر گریه!

دخترک با گریه گفت: اسمم فاطمه است!

دخترک به خونه رفت. حضرت حال عجیبی داشتند. اون مرد از حضرت پرسید: آقا قربون شما برم! چرا حالاتتون با هر روز متفاوته؟

حضرت جواب دادند: به خاطر چهار چیز:

1. چون دخترت داشت فرار میکرد… در حالی که میدونست باباش دنبالشه … نه خولی????

2. تا بغل باز کردم دوید و اومد بغلم چون میدونست کاریش ندارم و چشمم دنبال گوشوارش نیست????

3. نگاش کردم… بوسیدمش… نه جاییش زخم بود ? و نه بوی دود و آتیش میداد???

دیگه حضرت تحمل نکردند و آشکارتر گریه کردند…

اون مرد گفت: آقا فرمودید چهار تا !

حضرت فرمودند: یکیش هم بخاطر اسمش … گفت اسمم «فاطمه» است ????

تو چطور شیعه ما هستی در حالی که نمیدونی دخترا نباید بترسن و کتک بخورن و فرار بکنن … مخصوصا اگر اسمشون فاطمه باشه؟!????

دیگه نبینم فاطمت بترسه?

نبینم گریه کنه ?

نبینم فرار کنه?

نبینم سیلیش بزنی????

نبینم دست روش بلند کنی???

⚫️ بذارین بقیش را با شعر بگم: ???

کسی که کودکی اش راس ساعت سر بود

رسیده بود به حرفی که حرف آخر بود

تمام خاطره ی کودکی این آقا

پر از حضور غریب گلو و خنجر بود?

ز کودکی خودش تا خودِ همین حالا

همیشه منتظر مردِ آب آور بود?

تمام غصه اش این بود که گلوش چرا

بزرگ تر ز گلوی علی اصغر بود؟??

تو یک طرف ،همه ی علم یک طرف اما

چگونه بود که این کفّه ها برابر بود

همین که زهر اثر کرد مرد با خود گفت

هشام هرچه که بود از یزید بهتر بود ….???

میگن کافیه …

چشم ?

لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم

? اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ، وَآخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِكَ ، اَللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَيْنَ ، وَشٰايَعَتْ وَبٰايَعَتْ وَتٰابَعَتْ عَلىٰ قَتْلِهِ ، اَللّٰهُمَّ الْعَنْهُمْ جَميعاً

? اَلسَّلٰامُ عَلَيْكَ يٰا اَبٰا عَبْدِ اللهِ ، وَعَلَى الْاَرْوٰاحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنٰائِكَ ، عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهٰارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِيٰارَتِكُمْ ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ ، وَعَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ، وَعَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَيْنِ ، وَعَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَيْن 

تبرایی

​پیام همسرشهیدحججی برای شهدای_طلوع

نوشته شده توسطحوزه علمیه باقرالعلوم (ع) 7ام شهریور, 1396

سلام بر حسین و یارانش ، سلام بر محرم، سلام بر شهدای کربلا، سلام بر زینب های ایران، سلام بر رقیه های وطن.

عجیب بوی حسین می آید.

یک سوال؟

ماه ذی الحجه است یا محرم؟ 

بچه هیئتی ها، بچه مذهبی ها، بچه ولایتی ها، بچه های جهادگر کجا می روند؟ اصلا زود نیست که می روند؟ چقدر زرنگ هستند!رفتند که شب عاشورا امام شان تنها نماند و پیش اربابشان باشند.

امام علی (ع):براستی که خداوند برای گروهی کشته شدن را مقدر فرموده و برای دیگران مردن را.هر گروهی با همان سرنوشت که خداوند مقدر کرده است میرود.پس خوشا به سعادت مجاهدان در راه خدا و کشته شده گان در راه طاعت او.

حججی ها، شیرازی ها،حسینی ها و‌امینی ها خوب می‌دانستند که اگر شهید نشوند می میرند.زرنگ بودند خوب معامله ای کردند.

شهادت هنر است، مزد جهاد است.فرقی هم نمی‌کند در شام باشی یا در عراق.در غربت باشی یا در وطن.با لب تشنه باشی یا سیراب.اسیر هم شده باشی یا نه؟ هر چه که هست شهادت یک لحظه نیست.یک سیر است، یک مسیر است.ابتدای این مسیر هم اخلاص و فداکاری است.چه در شهر باشی چه روستا.شاید هم در کشوری دیگر.

حججی ها، شیرازی ها، حسینی ها ….رفتید که روستاها را بسازید اما…خودتان ساخته شدید آن هم در اردوهای جهادی.مشکلات را با جان و دل خریدید و خوب مزدتان را هم  گرفتید.

سه شنبه های مهدوی ، در گرمای تابستان به سر چهارراه ها رفتید و با شربت، گل و یک لبخند از مردم پذیرایی کردید.همین نام مهدوی هم شما را به اینجا رساند.

خوشا بسعادتتان،نامه اعمالتان را که با خون بدن تان پنج شنبه به دست امام زمان رساندند لبخند مولا نصیب تان شد. شب جمعه هم که مهمان ارباب تان بودید.به به، چه بزم و شوری در کنار خاندان رسول الله(ص).

بهاره جان‌چند کلامی هم با تو سخن بگویم.

دختر هستی و بابایی…مثل رقیه.

بابایت را دیگر نمی‌بینی ….مثل رقیه.

پدرت شهید شد…مثل رقیه.

اما ، بهاره جان اینجا نمیگذارند تو تشنه بمانی.

کسی هم تو را اذیت نمی کند 

کتکت نمی زنند.

با احترام عکس پدرت را روی دست میگیرند.

اگر بهانه بگیری و دلتنگ شوی مزار پدرت هست.سنگ نیست، نیزه نیست، خرابه نیست، طبق نیست.

سهم دیگران از نگاه به تو حسرت است و آه که خودشان جامانده اند.

بهاره جان، عزیزم.

بابا کنارت هست، همیشه هم هست.حضورش را حس می‌کنی.اصلا خدا را هم احساس می‌کنی. بهترین هدیه را هم پدرت به تو داده است،با تمام هنرش.عزت، سربلندی و افتخار.شهادت هنر است و پدرت هم به فرمان آتش به اختیار رهبرمان رفت. رفت تا تو و مادر و خانواده سربلند بشود.

مبارکت باشد.

تو هم سربلند کن، هم پدرت را، هم اسلام و هم ایران را.

همسر شهید حججی ۹۶.۶.۶

به بهانه شهادت جهادگران شهید" امین شیرازی" و " سید امیر فارس حسینی",  از جهادگران اردوهای جهادی طلوع حق در مناطق محروم

نوشته شده توسطحوزه علمیه باقرالعلوم (ع) 7ام شهریور, 1396

شما خوبها,  چقدر شبیه هم هستید! خدا, شما را هم,  خوب خریدتان. 

وقتی می گویند خدا خوب خریداری است, یعنی,  همین دیگر. یعنی هر کجایی باشید که خدا راضی باشد و عقربه های نیت قلبی تان را هم, با خدا و هم جهت با خدا تنظیم کنید, آن موقع است که خلوص کارهایتان, چنان نوربالا  بزند که خدا هم, لبخند زیبایش را نثارتان کند و در باغ شهادت را هم,  برایتان بگشاید. حالا هر کجا که خدا راضی باشد و هر کاری که خدا, راضی باشد. چه برسد به اینکه تحصیل کرده دانشگاه باشید و دستتان به دهانتان هم برسد و شغل خوب و خانه و زندگی خوب و راحت هم داشته باشید, اما از آسایش زیر باد کولر و راحتی خودتان بزنید و پشت میز نشینی را رها کنید و بی توقع و بی هیاهو, راه بیفتید توی جاده های روستاها و مناطق محروم و بخواهید برای دست پینه بسته ها, کار بی جیره و مزد و مواجب مادی انجام دهید که هم خدا را راضی کند و هم,  قلب نازنین امام زمان (عج) را شاد, اسرار باطنی دارد که خودتان, هم خیلی خوب بصیرت فهم اش را یافتید و هم, بهتر و زودتر, آن را درک.  هرچه کرد, همان عرق ریختن های کار برای مردم دست پینه بسته کرد و همان سه شنبه های مهدوی. همه چیز را رها کنید و بروید, بیل و کلنگ به دست بگیرید و عرق بریزید و آجر روی آجر بگذارید و سر پناه بسازید و جاده و یا هر کار نکرده ای را بکنید که دیگران باید می کردند و نکردند, یا اینکه هفته ها و هفته ها, هر سه شنبه, در روزهای گرم تابستان,  با دوستان و همسنگران جبهه جهادی کارهای فرهنگی تان, به عشق امام زمان (عج),  سر چهارراه ولی عصر تهران بایستید و شربت و گل به دست خلق الله بدهید,  می خواهید خدا, نخردتان! یا وقتی سرتان درد  می کند برای خرید و پخش نان صلواتی و رساندن غذای نذری و صلواتی به سفره های خالی و یا حتی,  زیارت صلواتی برای محرومان و زیارت نرفته های عاشق زیارت,  می خواهید قلب نازنین ان موعود در انتظار, , شاد نشود و خدا هم راضی نشود و لبخند زیبایش را نثارتان نکند و در باغ شهادتش را به رویتان باز نکند!  راستی شما خوبها, چقدر شبیه هم هستید! 

هنوز مدت زیادی نیست که از خبر شهادت جهادگر مدافع حرم شهید” محسن حججی” نمی گذرد که خبر غمبار سانحه تصادف گروه جهادی طلوع حق در گیلانغرب و جاده های کرمانشاه  منتهی به روستاهای محروم غرب کشور و شهادت دو نفر از جهادگران و وخامت حال بقیه جهادگرهای گروه را شنیدیم. گرچه خبر, سنگین بود و اندوهبار, اما شاید کمتر کسی باشد که وقتی خبر شهادت این دو جهادگر را شنیده باشد و اولین تصویر ذهنی اش شهید محسن حججی نباشد.  حالا حق دارم بگویم که شما خوبها,  چقدر شبیه هم هستید! خدا, شما را هم,  خوب خریدتان. امین شیرازی که یک دختر سه ساله از او مانده است و همین روزها,  سالروز تولدش هست و سید امیر فارس حسینی که هر دو شبیه محسن حججی اند و او هم,  شبیه علی اکبر کربلای حسین(ع).  شهادت گوارایتان باد. به پاس قدردانی و گرامیداشت تان, برای بدرقه پیکرهای مطهرتان خواهیم آمد. روز سه شنبه,  هنگام تشییع تان در تهران.

زهره یزدان پناه قره تپه,  نویسنده,  پژوهشگر و مستند ساز

 ولایت مطلقه فقیه به چه معناست و چه فرقی با دیکتاتوری دارد؟

نوشته شده توسطحوزه علمیه باقرالعلوم (ع) 7ام شهریور, 1396

? ولايت مطلقه فقيه در فقه شيعه به دو معنا استعمال مى‏ شود:

 

1️⃣ ولايت فقيه، منحصر به ولايت بر قضاوت، ولایت بر محجورين و … نيست، بلكه ولايت او شامل زعامت و رهبرى سياسى و اجتماعى نيز مى‏ شود. 

2️⃣ اختيارات «ولى امر» در زمامدارى منحصر به اجراى احكام اوليه و ثانويه نيست. به عبارت ديگر وظيفه او، رهبرى جامعه است به گونه ‏اى كه مصالح جامعه، در پرتو هدايت ‏هاى الهى، به خوبى تأمين شود. و نيازمندى ‏هاى متنوع و تغييرپذير جامعه، در شرايط مختلف بدون پاسخ نماند و جامعه از رشد و ترقى باز نماند. از اين رو اگر در شرايط ويژه‏ اى، يكى از مصالح و نيازمندى‏ هاى جامعه با يكى از احكام اوليه در تزاحم قرار گرفت در چنين صورتى «ولى فقيه» بايد بين آن دو مقايسه كند ؛ پس اگر مسأله ‏اى كه با حكم اولى در «تزاحم» قرار گرفته، داراى مصلحتى برتر براى جامعه باشد در اين صورت ولى فقيه مى‏ تواند، آن حكم اوليه را موقتاً تعطيل كند و مصلحت برتر جامعه را بر آن مقدم بدارد در اين باره چند مطلب گفتنى است: 

1️⃣ ولايت مطلقه فقيه از قواعد رافع تزاحم است ؛ يعنى، مطلق بودن ولايت ، گره گشا در تزاحم احكام و مصالح اجتماعى است و نشانه واقع ‏نگرى اسلام در برخورد با مقتضيات زمان است. 

2️⃣ ولايت مطلقه ، خود مقيد به قيودى است ؛ نه اينكه از هر حيث مطلق باشد. اين قيود عبارت از اين است كه: 

☑️ يك. او بايد مجرى احكام الهى باشد و حق ندارد خود سرانه و دلخواهانه عمل كند كه اين فلسفه اصلى ولايت فقيه است. 

☑️ دو. مصالح جامعه را بايد رعايت كند. 

☑️ سه. در زمانى مى ‏تواند حكم اولى شرعى را موقتاً تعطيل كند كه با يكى از مصالح اهم جامعه، در تزاحم باشد نه با خواست و ميل يا مصلحت شخصى، و يا مصلحتى در رتبه فروتر از حكم اولى شرعى. 

? اكنون اگر واقع ‏بينانه بنگريم، درخواهيم يافت كه «ولايت مطلقه»  ـ به معنايى كه گذشت ـ يكى از مهم ‏ترين راه ‏حل ‏هايى است كه اسلام براى خروج از بن بست‏ ها در عرصه تزاحم مصالح پيش‏ بينى كرده و بدون آن عملاً حكومت، با مشكلات بسيار زيادى رو به رو خواهد شد. از طرف ديگر اين مقدار از اختيارات در هر حكومتى وجود دارد بلكه حاكمان ديگر كشورها از اختياراتى بسيار بيشتر از اختيارات ولى فقيه بهره‏ مند مى‏ باشند. 

? از آنچه گذشت روشن مى‏ شود كه «مطلقه بودن» به معنايى كه ذكر شده، هيچ پيوندى با «ديكتاتورى و استبداد» ندارد. آنچه موجب توهم ديكتاتورى شده، تشابه لفظى «ولايت مطلقه» با «رژيم‏هاى مطلقه» (Absolutist) است كه در آن حاكم مطلق العنان مى ‏باشد. در حالى كه مطلقه در معناى فوق، اساساً با آن متفاوت است. حضرت امام ره در این باره فرمودند:

?  اينهايى كه مى ‏گويند ديكتاتورى، اسلام را نمى ‏فهمند چى هست. فقيه اسلام را نمى ‏دانند. خيال مى ‏كنند ما، هر فقيه، هر فقيه، هر چه هم فاسد باشد اين حكومت، فقيه اگر پايش را اين طور بگذارد، اگر يك گناه صغيره هم بكند از ولايت ساقط است. مگر ولايت يك چيز آسانى است كه بدهند دست هر كس؟ اينها كه مى ‏گويند كه ديكتاتورى پيش مى ‏آيد ـ نمى‏ دانم ـ اين مسائل پيش مى ‏آيد، اينها نمى ‏دانند كه حكومت اسلامى حكومت ديكتاتورى نيست. مذهب مقابل اينها ايستاده. اسلام مقابل ديكتاتورها ايستاده. و ما مى ‏خواهيم كه فقيه باشد كه جلوى ديكتاتورها را بگيرد. نگذارد رئيس جمهور ديكتاتورى كند. نگذارد نخست وزير ديكتاتورى كند. نگذارد رئيس مثلًا لشكر ديكتاتورى بكند. نگذارد رئيس ژاندارمرى ديكتاتورى بكند. نه اينكه بخواهيم ديكتاتورى درست كنيم. فقيه مى ‏خواهد چه كند ديكتاتورى را؟! كسى كه زندگى عادى دارد و نمى ‏خواهد اين مسائل را، ديكتاتورى براى چه مى‏ خواهد بكند؟ حكمفرمايى در كار نيست در اسلام. علاوه حالا در اين قانون اساسى كه اين قدر احتياط كارى هم شده، آقايان هم اين قدر احتياط كارى كرده ‏اند كه يك دفعه مردم بيايند خودشان تعيين كنند يك خبره‏ هايى را، اين ديكتاتورى است؟! اين خبره ‏ها را يكى بيايد بگويد كه در يك شهرى از اين شهرها يك كسى فشار آورد روى مردم كه بياييد به اين شخص رأى بدهيد. حتى تبليغات هم نشد. مردم اينها را مى ‏شناختند. مردم مى ‏دانستند اينها را. اگر صد دفعه ديگر ما بخواهيم خبرگان تعيين كنيم، يا خود اين آقايان تعيين مى‏ شوند يا يكى مثل اينها.

? صحيفه امام، ج‏11، ص: 307

? براى آگاهى بيشتر ر. ك: 

 مبانى حكومت دينى، حسین جوان آراسته ، صص 38- 35

یک سکانس از زندگی امام_باقر علیه السلام

نوشته شده توسطحوزه علمیه باقرالعلوم (ع) 7ام شهریور, 1396

✳️ حکم بن عتیبه می گوید : خدمت امام باقر ـ علیه السلام ـ بودم در حالی که منزل ، لبریز از اهلش بود. پیرمردی که بزش را پیش می راند ، به سمت منزل می آمد ؛ تا اینکه پشت در ایستاد و صدا زد : السلام علیک یابن رسول الله و رحمة الله و برکاته . پیرمرد ساکت شد و امام ـ علیه السلام ـ در جوابش فرمود : و علیک السلام و رحمة الله . پیرمرد رو به اهل خانه کرد و گفت : السلام علیکم. سکوت کرد. اهل خانه همگی جوابش را دادند و سلامش را بازگرداندند. پیرمرد رو به امام کرد و گفت: ای پسر رسول الله! مرا به خود نزدیک کن! خدا مرا فدایت گرداند! به خدا شما و دوست دارانتان را دوست می دارم . به خدا محبتم به شما و دلدادگانتان برای طمعی به دنیا نیست.  من بغض دشمنانتان دارم. از آنها بیزارم. به خدا این بغض و بیزاری ، برای کینه شخصی نیست. به خدا حلال شما را حلال می دانم و حرامتان را حرام می شمرم. من امر شما را انتظار می کشم. خدا فدایت گرداندم ، [با اینها که گفتم] ، امیدی به من داری؟!

امام ـ علیه السلام ـ به او فرمود : به سویم بیا! به سویم بیا! تا اینکه پیر را نزد خود نشاند. فرمود: ای پیرمرد! مردی نزد پدرم (علی بن الحسین علیه السلام ) آمد و سوالی چون سوال تو پرسید. پدرم به او فرمود: اگر [با این حال] بمیری ، بر رسول الله و علی و حسن و حسین و علی بن الحسین ـ صلوات الله علیهم اجمعین ـ وارد خواهی شد. قلبت چون برف و فؤادت خنک می شود . چشمت قرار می یابد. (با دست مبارک به گلو اشاره کرد و فرمود:) اگر جانت به اینجا برسد، با روح و ریحان ، همراه کرام الکاتبین استقبال می شوی. اگر هم زندگی کنی ، آنچه خدا با آن ، چشمت را قرار می بخشد خواهی دید و همراه ما در بالاترین درجات عالم خواهی بود.

پیرمرد عرض کرد: چگونه؟! ای اباجعفر! 

امام باقر ـ علیه السلام ـ دوباره سخن را برای او تکرار کردند.

پیر گفت: الله اکبر! ای ابا جعفر! اگر من بمیرم بر رسول الله و علی و حسن و حسین و علی بن الحسین ـ علیهم السلام ـ وارد خواهم شد و چشمم قرار می یابد؟! قلبم برفین می شود و فؤادم سرد؟!

اگر جانم به اینجا رسد ، با روح و ریحان ، همراه کرام الکاتبین استقبال خواهم شد؟! و اگر زنده مانم ، آنچه خدا با آن چشمانم را روشن می کند خواهم دید و همراه شما در والاترین درجات خواهم بود؟! 

پیرمرد شروع کرد به گریه ای سخت و فریادِ “های های"؛ تا آنکه به زمین چسبید. همه اهل خانه از سوز و ناله او به اشک و فریاد آمدند. 

امام ـ علیه السلام ـ ، با انگشت نازنین خود ، اشک را از گودی چشم او می گرفت و به زمین می سپرد. 

پیرمرد ، سر خود را بالا گرفت و گفت: یابن رسول الله! دستت را به من بده! خدا مرا فدایت گرداند! دست حضرت را گرفت و بوسید و به سر و صورت نهاد. سپس رخت از شکم و سینه کنار زد و دست مولا را بر آن نهاد. 

بعد از این ، ایستاد و [اینگونه خداحافظی نمود]: السلام علیکم! پشت کرد و رفت. امام ـ علیه السلام ـ ، چشم به دنبال او دوخت و به اطرافیان فرمود: هر کس می خواهد فردی بهشتی ببیند ، به این مرد نگاه کند. 

حکم بن عتیبه می گوید دیگر هیچ وقت ، هیچ مجلسی به آن آه و ولوله ندیدم.

? بحارالانوار، ج‏46، ص

مراقبه روزانه

نوشته شده توسطحوزه علمیه باقرالعلوم (ع) 6ام شهریور, 1396

​امیرالمومنین علی علیه السلام میفرمایند :

عادت به #دروغ فقر می آورد

 سفینته البحار شیخ عباس قمی جلد 7صفحه 455

راستی و درستی ، ثروت??? را می‌افزاید .

چون دارنده آن ایجاد اعتبار می‌کند .

 دروغگویی سرمایه را راکد نگاه می‌دارد ، 

زیرا نه تنها جلوگیری از پیدایش اعتبار می‌کند ، 

بلکه اعتبار موجود را نیز می‌برد 

و کسی به وعده با او معامله نمی‌کند ، چون اعتبار ندارد .

اولیای خدا

نوشته شده توسطحوزه علمیه باقرالعلوم (ع) 6ام شهریور, 1396

از آنجا که شرح حال اولیاء خدا باعث بیداری از خواب غفلت می شود هر دوشنبه مختصری از زندگینامه یک ولی خدا تقدیم می شود

نامش محمد و شهرتش رازی و میلادش در ماه مبارک رمضان ۱۳۴۰ قمری بود

پدرش مرحوم ملا علی جان کاشانی خادم حرم شریف حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام و مورد وثوق و اعتماد اهالی شهر ری بود و ارادتی خالص به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام داشت

او خود چنین می گوید

پنج ساله بودم که از بام خانه بخاطر سرگیجه از ارتفاع هفت متری سقوط کردم و صدای مهیبی از افتادن من در خانه طنین انداخت همه سراسیمه بیرون ریختند و به ناگاه با پیکر در هم شکسته و آغشته به خون من روبرو شدند

پیکر بی جان مرا در ملحفه ای قرار داده و آن را به مطب دکتر معروف مسیحی شهر ری می برند ایشان پس از معاینه دقیق اظهار می داردمتاسفانه این کودک مرده است او را ببرید و به خاک بسپارید

بستگان و آشنایان با شیون و گریه بسیار برای مراسم کفن و دفن آماده می شوند اما مرحوم پدرم خطاب به آنها می گوید: در این مورد شتاب نکنید. او را به خانه ببرید تا من به حرم مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی شرفیاب شوم شاید بتوانم زندگی مجدد و شفای فرزندم را بگیرم در غیر اینصورت به خانه باز نخواهم گشت

پدرش بعد از فوت پسرش به حرم مشرف میشود و عرض می کند: مولای من تا زندگی و شفای پسرم را برایم از خدا نگیرید من به خانه باز نمی گردم در شب سوم در عالم خواب متوجه می شود که شخصیت گرانقدر و فرزانه ای به او می گوید: بینایی چشم خودت دیگر باز نمی گردد چرا که مقدّرات این است ولی فرزندت را شفا بخشیدیم برخیز و به خانه ات برو و اینچنین بعد از گذشت سه روز به برکت وجود مولایش حضرت عبد العظیم حسنی(ع) ایشان دوباره زنده شد

مرحوم آیت الله رازی بعد از فوت پدرشان مبتلا به نوعی بیماری عفونی شد که بسیار طول کشیده و طبیب خانوادگی از معالجه او ناتوان می گردد. بیماری ریشه دار شده و از عوارض آن تب و غش بوده است لذا اطرافیان از زندگی او ناامید شده و بستر او را رو به قبله قرار می دهند و به انتظار مرگش می نشینند

ایشان می گوید: در آن موقع حالم بشدت وخیم بود ناگاه دیدم گویی روحم را قبض می کنند و مرا به عالم بالا بردند در آنجا شخصیت بزرگی را دیدم که بر روی کرسی خاصی نشسته است و فرشتگان مرگ ارواح را نزد او می برند نوبت به مامور قبض روح من که رسید دیدم همان بزرگوار با دست مبارکش اشاره فرمود که این را بازگردان

آن مامور هم بی درنگ مرا به زمین باز گرداند مامور را سوگند دادم که آن شخصیت بزرگوار که بود؟ در پاسخ گفت: نشناختی او حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام بود. در همان لحظات بود که گفته شد: تو “عتیق الرضا” هستی یعنی تو آزاد شده امام رضا هستی

در اینجا بود که برخاستم و در بستر نشستم و بدینگونه شفا یافتم

ایشان درباره نحوه زندگی و رسیدن روزی در مشهد مقدس می نویسد: در سال ۱۳۶۴ ه.ق بیش از ۸ماه در ظلّ عنایات حضرت رضا علیه السلام در مشهد مقدس بودم هروقت مخارجم تمام یا نزدیک به تمام شدن بود به حرم مطهر مشرف شده و عرض حال می کردم. سپس در عالم خواب می دیدم که در صحن مطهر یا بست بالا مرحوم آیت الله حاج سید هاشم میردامادی به من رسیده و بدون اینکه سخنی بگویم مبلغ یکصد تومان یا بیشتر یا کمتر به من می دهد

بعد از بیدار شدن از خواب در همان روز یا شب در همان جایی که در خواب دیده بودم مرحوم آقای میردامادی به من رسیده و همان مبلغ مذکور که در خواب دیده بودم بدون هیچ مقدمه و سخنی به من داده و می گذشت و این موضوع دهها بار برایم اتفاق افتاد

مرحوم آیت الله رازی توصیه می فرمودند: 

شب و روز ١۴۴٠ دقیقه است  لااقل چهل دقیقه یا بیست دقیقه از این مدت را به مولای خود اختصاص دهید و با توسل و توجه به ساحت مقدسش خود را از قید بندگی شیطان و شهوت و هوا رهانیده و از منجلاب غرور و خودخواهی و خود پرستی و لجنزار گناه و غفلت و حسد به یکدیگر برهانید.

زیاد از مولایمان حضرت صاحب الزمان ارواحنافداه یاد کنید و مردم را متوجه ساحت مقدسش نموده و برای فرج و ظهورش دعا کنید و بسیار بگویید: اللهم کن لولیک الحجة‌بن‌الحسن…

ایشان درباره قضیه شفای پایشان نوشته اند: مدتی بود که به درد پای شدید گرفتار آمده و علاوه بر تحمل درد شدید قسمت پاشنه پایم نیز کوتاه شده و به زمین نمی‌رسیدبه طوری که به زحمت با پنجهٔ پا و به کمک عصا آهسته آهسته قدم برمی‌داشتم گاهی نیز کارم به جایی می‌رسید که خودم را به زمین می‌کشیدم تا اندکی راه بروم

در شهر ری و تهران از هیچگونه معالجه و مداوا زیر نظر پزشکان قدیم و جدید کوتاهی نکردم اما اثری جز تسکین موقت پدیدار نشد و گاه چنان تحت فشار قرار می‌گرفتم که آرزوی مرگ می‌کردم

چندماهی به همین منوال گذشت و با درد و رنج فراوان ساختم تا از راهی که هیچ فکرش را نمی‌کردم خدای تعالی بر من منت نهاد و به سفر حج مشرف شدم پس از انجام اعمال حج به عراق رفتم و در آنجا

عتبات عالیات را زیارت کردم و در همه جا شفای خود را از ائمه علیهم السلام می‌خواستم  تا اینکه سرانجام به بغداد و کاظمین مشرف شدم تا امامان نور در آنجا را نیز زیارت کنم

روزی به کمک عصا با دست گرفتن به دیوار و با سرپنجه پا به سختی به قصد زیارت کاظمین می رفتم که یکی از دوستان روحانی‌ام را دیدم. او از وضع بیماری و درد پایم سوال کرد، گفتم: در ایران کارهای بسیاری برای معالجه آن انجام داده ام ولی فایده نداشته است او گفت: در بغداد یک پزشک‌کلیمی هست نزد او برو

گفتم من برای زیارت قبور شریف نواب خاص امام عصر روحی فداه و مرحوم‌کلینی به بغداد نرفتم  حال نزد پزشک یهودی بروم دوستم گفت: دست از این مقدس بازیها بردار و برای معالجه خویش با این آدرس به همان پزشک‌ مراجعه کن او‌آدرس را به من داد و من آن را در دست گرفتم و با زحمت زیاد به کمک عصا ناله کنان و غرق در عرق بسوی حرم‌مطهر حضرت کاظم علیه السلام به راه افتادم

با هر سختی که بود خودم را به حرم‌ رساندم و پس از عرض سلام با سیلاب اشک و ناله های دردآلود گفتم: سالار من آیا به غیرت شما که بزرگترین غیرتمندان عالم هستید بر نمی‌خورد که من پس از همه اینها نزد پزشک‌یهودی بروم

خدا می داند چه حالی پیدا کرده بودم منقلب شدم ‌و ‌بی اختیار خود را به ضریح چسبانده و از هوش رفتم وقتی که به هوش آمدم دیدم عصایم نیست و پایم که سالها پاشنه اش به زمین نمی رسید و از درد آرام و‌ قرار نداشتم هم آرام شده و هم به زمین می رسد آهسته آهسته از حرم ‌خارج شدم و دیدم که شفا یافته ام

او نزد امام خمینی(ره)، سید شهاب الدین مرعشی نجفی و سید محمد رضا گلپایگانی شاگردی کرد

این عالم وارسته پس از عمری تلاش و‌ مجاهدت در راه امام زمان و ‌یاری دین خدا در شب نهم محرم ۱۴۲۱ به سرای باقی شتافت و به دیدار موالیانش نائل آمد

نثار روح پاکشان #فاتحه_و_صلواتی هدیه بفرمایید

طنز جبهه

نوشته شده توسطحوزه علمیه باقرالعلوم (ع) 6ام شهریور, 1396

​????

اسیر شده بود?

مامور عراقی پرسید:اسمت چیه?!?

_عباس?

اهل کجایی?!?

_بندر عباس?

اسم پدرت چیه?!?

_بهش میگن حاج عباس !?

کجا اسیر شدی?!?

_دشت عباس!?

افسر عراقی که کم کم فهمیده بود طرف دستش انداخته و نمیخواهد حرف بزند محکم به ساق پای او زد و گفت:دروغ میگویی!?

او که خود را به مظلومیت زده بود گفت:

_نه به حضرت عبلس (ع)!!

??

اجازه دهید صدای طلاب انقلابی به رهبری برسد

نوشته شده توسطحوزه علمیه باقرالعلوم (ع) 6ام شهریور, 1396

?امروز صبح دیداری برگزار شد بین طلاب حوزه علمیه تهران و مقام معظم رهبری. این دیدار به درخواست شخص حضرت آقا مخصوص #طلاب است و عموم مدعوین و سخنرانان طلبه خواهند بود و خبری از بیانات گوهر بار مدیران فانتزی برای گرفتن چند متر زمین در تپه های #عباس_آباد نیست. دیداری که نه حضرت آقا از آن راضی بودند و نه طلاب. همان وقت هم مطلبی در اینجا نوشتم در انتقاد از حجت الاسلام والمسلمین رشاد که اعتراضاتی در پی داشت.

.

?نکته خوب دیدار امروز یکدست بودن مدعوین است که همه طلبه هستند و مدیران جزء نقش زینتة المجالسی نقش دیگری ندارند. اما نکته منفی و تأسف بار، نحوه انتخاب #سخنران ها و ايضا متن سخنرانی هاست. که بصورت فرمایشی و دستوری از بالا به پایین گزینش شده اند. آن هم توسط مدیران حوزه علمیه تهران که لا بئس فيه و برخی منبری های مشهور علی ما نقل.

.

?اینکه تنها حرف های مدیران از زبان طلاب به حضرت آقا منتقل شود و طلاب نتوانند حرف خود را با زبان و شیوه خود بزنند، آفتی است که رفته رفته دیدار #امت با #امام خویش را به بار عام پادشاه نسبت به رعیت تبدیل می کنند. دیداری که به #تملق و بذله گویی بگذرد و حرف زدن و نقد کردن حوزه، عملکرد مدیران و حتی نظام و حاکمیت در آن راه نداشته باشد، چه فایده ای می تواند داشته باشد!؟ البته نقد و اعتراض من به مدیران و دست اندرکاران جلسه است نه مقام معظم رهبری که کوچک ترین نقشی در این انحراف ندارند.

.

?سوال مهم تر در مورد چنین جلسه ای این است که نسبت رهبری با حوزه علمیه و روحانیت در طی این ۲۸ سال چیست؟ چرا دانشجویان می توانند هر ساله دیدار ثابت و با نشاطی با رهبری معظم در ماه رمضان داشته باشند ولی طلاب حوزه علمیه از چنین دیداری در طی این چند دهه محروم هستند؟

تاملی در دیدگاههای استاد شهید مطهری

نوشته شده توسطحوزه علمیه باقرالعلوم (ع) 6ام شهریور, 1396

تفسیر سوره قلم

✅جر و پاداش بی نهایت

این خودش به طور كلی یك حسابی است كه چطور می شود اجر و پاداشی بی نهایت باشد و یا اجر و پاداشی محدود باشد. 

انسان گاهی یك عمل فردی انجام می دهد، فقط خودش است و برای خودش. این عمل به همان جا كارش تمام می شود.

بسیاری از مردم وقتی كه بمیرند دفتر عملشان هم با خودشان بسته می شود: ?«اذا مات ابن آدم انقطع عنه عمله»? فرزند آدم كه بمیرد عملش از او بریده می شود، یعنی دفتر عملش بكلی بسته می شود «الا عن ثلاث» مگر از سه چیز (در واقع سه گروه مردم) :

✔️ «صدقة جاریة» كار خیری انجام بدهد كه بعد از مردن او هم آن كار #خیر جریان دارد. 

برای خدا مدرسه ای یا مسجدی و یا درمانگاهی تأسیس می كند، هر كار خیری، كه بعد از مردنش خودش رفته است ولی كارش دارد كار می كند، پس اجرش تا آن هست قطع نمی شود.

? «أو ورقة علم ینتفع بها»?

✔️ یك برگ دانش مفید (گفته اند یك برگ حداقل است، چون یك كتاب مشتمل بر برگهای متعدد است) ؛ اگر از كسی فقط به اندازه ی یك ورق دانش بماند كه بعد از او مردم منتفع شوند، تا این برگ دانش و كتاب و ورقه وجود دارد و تا مردم از آن استفاده می كنند اجر این آدم قطع نمی شود. 

?«أو و لد صالح یستغفر له»?

 فرزند #صالحی را به دنیا آورده و تربیت كرده كه بعد از او برای او #استغفار می كند (یا به موجب روایات، منحصر به استغفار نیست، بعد از او كار خیری انجام می دهد) .

?در حدیث است: عیسی بن مریم از قبرستانی می گذشت، با چشم غیبی و ملكوتی احساس كرد كه شخصی معذّب است. بار دیگر از آنجا گذشت و دید عذاب از او برداشته شده است. 

از خدای متعال رازش را خواست، به او گفتند این فرزندی از خود باقی گذاشته است كه او در این خلال 

«اوی یتیما و اصلح طریقا» 

دو كار خیر كرد، یكی اینكه یتیم و بی پناهی را جا داد، دیگر اینكه راهی را اصلاح كرد؛ 

یك راه خرابه ای بود كه مردم ناراحت بودند، جاده و راهی را اصلاح كرد؛

 خداوند به موجب عمل فرزندش به این شخص پاداش داد كه آن فرزند را او این طور ساخته بوده است.

وقتی كه یك انسان عادی- مثلاً كسی كه یك كتاب مفید تألیف كرده است كه سالها در میان مردم باقی می ماند- هنوز نزد خدا دفترش باز است، به یقین پیغمبر كه نه یك نفر، نه دو نفر، نه هزار نفر، نه یك میلیون نفر، نه صد میلیون نفر، نه یك قرن و نه دو قرن سرچشمه ی تمام خیرات و بركات است، از او قطع شدن [اجر] معنی ندارد، تا دنیا دنیاست [اجر و #پاداش دارد. ] آن وقت انسان #اجر دارد كه كار او از روی كمال عقل و دانایی و اختیار باشد، چون شرط تكلیف این است كه انسان عاقل و مختار و با اراده باشد (و بالغ بودن كه یك امر مفروض و مسلّمی است) .

?«وَ إِنَّكَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ»? 

همانا تو بر خُلقی عظیم هستی. اولاً معنایش این است كه تو دارای خلق عظیم هستی؛ ثانیاً چرا «علی خلق عظیم» گفته است؟

بحث حرکت و لرزش ذرات در قرآن کریم

نوشته شده توسطحوزه علمیه باقرالعلوم (ع) 6ام شهریور, 1396

?بر طبق تئوری ریسمان ها هر ذره بصورت تابعی خطی انرژی در نظر گرفته می شود و همه جهان و محیط اطراف بصورت یک گیتار در نظر گرفته می شود،که ارتعاش یک ذره کل محیط و ذرات محیط را به ارتعاش وادار می کند،یعنی یک ذره می تواند بر کل محیط اطراف خود و جهان تاثیر گذار باشد.بر طبق تئوری ابر ریسمان نیز این مساله تایید شده است و هر ذره تابعی از طبیعیت است.✔️✔️

?حال با یک سفر به دنیایی اتم نیز این مساله بصورت یک فکت علمی در می آید زیرا همه اتم های عناصر با توجه به پیوند مولکولی بین آنها حرکات مختلفی دارند،که به سه دسته عمده از جمله انتقالی،چرخشی و ارتعاشی دارند.✔️✔️

?در حرکت انتقالی ذرات از یک جا به جای دیگر حرکت می کنند،مثلا ذرات آب یا گاز که پیوند میان آنها سست در است دارای حرکت انتقالی هستند،ولی ذرات جامد دارای حرکت انتقالی نیستند.

در حرکت چرخشی ذرات به دور خود می چرخند و در حرکت ارتعاشی ذرات در مکان خود ارتعاش می کنند.✔️✔️

?ارتعاش و حرکت ذرات بر ذرات مقابل نیز تاثیر گذار است،مثلا در حرکت ذرات باعث می شود که ذرات به هم برخورد کنند و بقیه ذرات در نتیجه برخورد به حرکت در بیاییند،در ارتعاش ذرات نیز ذره ذره های محیط اطرف خود را به ارتعاش وا می دارد و در نتیجه همه ذرات محیط ارتعاش می کنند.✔️✔️

⚡️در سوره النازعات آیات ششم و هفتم نوشته شده است :

?یَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ ﴿۶﴾تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ ﴿۷﴾?

 ?آن روز که لرزنده بلرزد﴿۶﴾و از پى آن لرزه‏اى [دگر] افتد﴿۷﴾?

هرچند برداشت سطحی از این آیه ممکن است مفهوم زلزله را بدهد،ولی در آیه ششم به لرزیدن یک لرزنده اشاره شده است،و بعد از آن در آیه هفتم به تبع آن به لرزش تمام اتمها اشاره شده است.

این مساله در فرآیند فروپاشی جهان نیز ممکن است کاملا صادق باشد و لرزش از ابتدا از یک ذره آزاد و به همه ذره های محیط اطراف و جهان سرایت بکند و جهان دچار نابودی شود،ولی در حالت عادی نیز صادق است زیرا وقتی یک ذره می لرزد از پی آن سایر ذرات نیز دچرا لرزش می شوند.

چند نمونه از اعجاز عددي قرآن

نوشته شده توسطحوزه علمیه باقرالعلوم (ع) 6ام شهریور, 1396

در قرآن از نظم و اعجاز عددي سخني به ميان نيامده است.ولي اگر کسي بطور حرفه اي،با قرآن کار کند متوجه نظم و اعجاز عددي قرآن ميشود .ما در اينجا چند نمونه از آن را که درستي آن براي ما محرز است براي شما بيان ميکنيم:

-واژه (بحر) که به معناي درياست۱۴ بار در قرآن آمده است و واژه (بر) که به معناي خشکي است ۲۱ بار و اين به نسبت سطح خشکي و سطح آب زمين اشاره دارد.

#ادامه_دارد

 صبر و صلاة

نوشته شده توسطحوزه علمیه باقرالعلوم (ع) 6ام شهریور, 1396

?و استعینوا بالصبر و الصلاه و انها لكبیره الا علی الخاشعین(45بقره)

?پیامبر در تفسیر این آیه فرمودند:

?منظور از صبر یعنی اعتراف به نبوت حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله  و الصلاه یعنی ولایت علی ابن ابی طالب و منظور از «انها لکبیره» ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام است که پذیرشش برای عده ای سخت و گران خواهد آمد به جز خاشعین.

?المیزان ج1 ص 151

?بحار الانوار ج26ص161

⭕️ حقيقت نماز

?همینطور امیرالمومنین در مورد حقیقت نماز میفرماید:

?حقيقت و باطن نماز مومن تبعيت محض از ولايت من است،

?منظور از بشتابيد به سوی نماز، شتاب در امر پذيرش و متابعت من (ولي الله الاعظم عليه السلام) 

است.

?مراد از بشتابيد به سوی فلاح،شتاب به سوی ولايت من است،

?بشتابيد به سوی خيرالعمل ،يعني هرعمل خيری ،تنها در ذيل ولايت اهل بيت (عليهم السلام) مقبول است.

?أنوارالهداية ص ١٧٥

?تظلّم الزهرا سلام الله عليها ص٣٢

?موسوعة كلمات الامام الحسين عليه السلام ص٥٨

?كتاب الفضائل أبي الفضل بن جبرائيل القمي ص٨٤

?مجمع النورين الشيخ ابوالحسن المرنديفي ص١٩٢

?حلية البرار في احوال محمد و آل محمد صلي الله عليه و آله وسلم

...قصابی

نوشته شده توسطحوزه علمیه باقرالعلوم (ع) 6ام شهریور, 1396

?عالمی می گوید: روزی از اطراف کوچه سید محمد باقر شفتی می‏گذشتم که جلو در خانه ایشان، جمعیت زیادی از فقرا جمع شده بودند. جمعیت آن قدر زیاد بود که کوچه از دو طرف کاملاً مسدود شده بود. سید به تک تک آنها مقادیر زیادی پول بخشید و کسی با دست خالی نرفت. مرحوم شفتی، دو باب مغازه داشت، یکی نانوایی و دیگری قصابی، و با این دو مغازه، نان و گوشت دو هزار خانواده فقیر را تأمین می‏کرد.

.

.

?حجت الاسلام سید محمد باقر شفتى  به نماز شب بسیار معتقد بود، و بیش از سایر مستحبات به آن اهمیت مى داد، به خلاف مرحوم سید بحرالعلوم که صبر مى کرد تا هوا مقدارى روشن شود و آن گاه نماز صبح را مى خواند.

.

حجت الاسلام سید محمد باقر شفتى  در اصفهان درست اول فجر نماز صبح را به جماعت اقامه مى نمود، با این که اگر نماز جماعت را به تاخیر مى انداخت ، افراد بیشترى حاضر مى شدند؛ ولى ایشان دستور مى داد دو عادل بالاى مناره بروند و پس از مشاهده ى طلوع فجر، بلافاصله اذان صبح بگویند. به ایشان گفتند: چرا مقدارى صبر نمى کنید تا جمعیت زیادى براى درک فیض جماعت حاضر شوند؟

.

در جواب فرمودند: در میان مستحبات افضل از نماز شب سراغ ندارم . لذا ایشان براى این که مردم نماز شب را به جا آورند، اینچنین چاره اندیشى نموده بود که به دو نفر شخص عادل دستور داده بود تا به طور دقیق وقت فجر تعیین شود و کسانى که در نماز جماعت حاضر مى شوند، پیش از فجر بیدار شوند و نماز شب بخوانند . بدین ترتیب ، قطعا کسانى که در نماز جماعت ایشان شرکت مى کردند نماز شب را هم مى خواندند، و با این کار مردم را به نماز شب وادار مى کرد.

.

.

?سیدمحمدباقر شفتی، با تمام توان، به حل مشکلات مردم می‏پرداخت. ایشان گاه پس از اقامه نماز صبح در مسجد، تا نماز ظهر به مشکلات مردم رسیدگی می‏کرد و بعد از نماز ظهر در همان مکان ناهارمی‏خورد و دوباره تا غروب، به حل و فصل امور مردم می‏پرداخت.

.

.

?طاقت شنيدن مصائب‌ اهل بيت عصمت‌ علیهم السلام را نداشت و لذا در هر زماني او در مسجد حضور داشت‌، ذاكرين بالاي منبر نمي‌رفتند و صبر مي‌كردند تا او از مسجد خارج شود.

.

.

?و صاحب قصص العلماء مي‌گويد: در آخرين لحظه از عمر خود مقداري از تربت حضرت سيدالشهداء علیه السلام كه تا آخرين توشه‌اش از دنيا بود را تناول نمود و فوراً طائر روحش به آستان قدس پروازكرد.

.

?او اولين كسي بود كه به «حجت الاسلام»مشهور شد.

.

?سید شفتی در ۸۵ سالگی، در روز پنجشنبه دوم ربیع الاول ۱۲۶۰ق،درگذشت و در مسجد سید اصفهان که به دست خودش بنا شده بود، به خاک سپرده شد.

باید در هر مرحله ای از انقلاب  شعاری_جدید متناسب با نیاز_جامعه طرح شود

نوشته شده توسطحوزه علمیه باقرالعلوم (ع) 6ام شهریور, 1396

?انقلاب در هر مرحله‌‌‌‌‌اي #نيازمند به يک شعار جديد متناسب با آن مرحله است و اگر رهبر يا رهبران اشتباه کنند و شعاري که متناسب با يک مرحله بوده و #زمانش_گذشته است بعد از انقضاي زمانش باز بخواهند همان شعار را تکرار کنند مسلّم انقلاب مواجه با شکست مي‌‌‌‌‌شود، بلکه #بايد_نيازهاي‌‌‌‌‌جديد را کشف کنند و بعد شعارهاي جديد را متناسب با نيازهاي جديد طرح کنند.

?علت اين که #نهضت_ملي شدن صنعت نفت شکست خورد اين بود که اين نهضت يک شعار بيشتر نداشت و آن اين که صنعت نفت بايد ملي شود. صنعت نفت که ملي شد قهرا ديگر اين شعار از جاذبه مي‌‌‌‌‌افتد، وقتي #شعار از جاذبه افتاد #مردم از شور و حرکت مي‌‌‌‌‌افتند

#شهید_مطهری 

 حوزه‌ی مطلوب را باید با مبارزه به‌دست‌آورد آورد؛ مبارزه به معنای تلاش مجاهدت و هم‌فکری!

نوشته شده توسطحوزه علمیه باقرالعلوم (ع) 6ام شهریور, 1396

? رهبرمعظم‌انقلاب، امروز: درباره‌ی #انتقادهایی که به #حوزه دارید، این حوزه‌ای که شما می‌خواهید و به قول شما الان وجود ندارد، شما به‌وجود بیاورید. اراده و خواست شما حوزه را به‌وجود می‌آورد.

? بله، شما آن جایگاه مدیریتی و پشتیبانی منابع مالی را ندارید اما تحقق خواسته‌های مطلوب، صرفاً‌ با داشتن مدیریت و منابع مالی به‌دست نمی‌آید؛ عنصر دیگری لازم است؛ آن عنصر دیگر همان چیزی است که شما دارید: انگیزه، میل، وضوح مطلوب و غایت مورد نظر؛ این‌ها لازم است و باید #مبارزه کرد.

?بدون مبارزه هیچ چیز به‌دست نمی‌آید. حوزه‌ی مطلوب را باید با مبارزه به‌دست آورد. البته مبارزه به معنای زنده‌باد و مرده‌باد نیست؛ معنایش مبارزه‌ی سیاسی نیست. #مبارزه یعنی تلاش، مجاهدت، گفتن، فکر کردن، همفکری کردن، متشکل شدن.

?بنابراین این حوزه را شما درست کنید. البته ما وظیفه داریم کمک کنیم به شما. مدیران حوزه وظیفه دارند تسهیل کنند کارها را. آنچه را که باید در آینده به‌وجود بیاید، سنگینی بار مسئولیت آن را بر دوش خود احساس کنید. ۹۶/۶/۶

 انقلاب ادامه دارد؛ برای تداوم و حفظ انقلاب باید مبارزه کرد!

نوشته شده توسطحوزه علمیه باقرالعلوم (ع) 6ام شهریور, 1396

? رهبر انقلاب صبح امروز در دیدار جمعی از طلاب حوزه‌های علمیه استان تهران: انقلاب ادامه دارد؛ اینکه بعضی‌ها اینجور بگویند که انقلاب حادثه‌ای بود و تمام شد و حالا برگردیم به زندگی عادی؛ این #خیانت به انقلاب است. انقلاب تمام نمی‌شود.

?انقلاب هنجارهای گذشته را به‌هم می‌ریزد، هنجارهای جدیدی را به‌وجود می‌آورد، حفظ این هنجارهای جدید تداوم انقلاب است. اگر انقلاب مبارزه لازم داشت تا به پیروزی برسد امروز هم #مبارزه لازم است تا بتوانیم هنجارهای انقلاب را تثبیت کنیم و به نتیجه برسانیم؛ تا جامعه، جامعه‌ی اسلامی بشود. 

?ما جامعه‌ی اسلامی نداریم؛ ما دولت اسلامی هم نداریم. ما توانستیم یک انقلاب اسلامی یعنی یک حرکت انقلابی به‌وجود بیاوریم؛ توانستیم براساس آن یک نظام اسلامی به‌وجود بیاوریم. تا اینجاها توفیق حاصل شده است و خیلی هم مهم است لکن بعد از این، ایجاد یک #دولت_اسلامی و ایجاد تشکیلات مدیریتی اسلامی برای یک کشور است. ما در این قضیه هنوز خیلی فاصله داریم تا به مقصود برسیم.

? البته معنایش این نیست که کسی احساس ناامیدی بکند؛ ابداً. ما با وجود همه‌ی مخالفت‌ها و کارشکنی‌ها داریم پیش می‌رویم بلاشک. بنابراین مبارزه باید کرد. ۹۶/۶/۶